۱۳۸۸ فروردین ۱۰, دوشنبه

چرایی ِکاربرد روزافزون واژه‌های عربی در فارسی امروز-1

ح. جوشن‌لو

زبان عربی زبانی است که در آن با داشتن سه حرف اصلی می توان ده‌ها واژه ساخت. ایرانی ها ازین توانایی عربی استفاده‌ی زیادی کرده و می کنند و حتی واژه‌های ‌عربی‌ای در فارسی هست که خود عرب‌ها استفاده نمی کنند یا با معنای متفاوت استفاده می کنند. البته زبان فارسی توانایی واژه‌سازی دارد و مثلا شما می توانید بجای مبتلی بگویید "دچار شده". اما پرسش اینست که چرا در فارسی امروز معمولا نمی گوییم "دچار شده" و می گوییم "مبتلی"؟ من فکر می کنم دلایل زیر در این رفتار زبانی ما موثر است:

1- "عادت" ما به استفاده از زبان عربی یکی از عوامل موثر است. عربی زمانی زبان علمی تمدن اسلامی بوده و کاربرد آن نوعی فخر فروشی محسوب می شده است. از سویی باید توجه داشت که تا همین چند دهه‌ی قبل "نوشتن" در میان عده‌ای بسیار معدودی از مردم رواج داشته و بنابراین امری پرشکوه و پرهیبت و قدرت‌بخش محسوب می شده. حتی در گذشته‌های دورتر "نوشتن" حق انحصاری طبقه‌ی اجتماعی خاصی بوده ( داستان آن کفاش در دوران ساسانیان را همگی شنیده ایم که می خواست تمام ثروتش را در اختیاز شاه قرار دهد که فرزندش بتواند نوشتن بیاموزد اما شاه سرباز زد.). وقتی که "نوشتن" امر چنین مهم و مقدسی بوده و در انحصار گروهی خاص قطعا زبان نوشتاری هم به سوی فاصله گرفتن از زبان طبیعی و روزمره حرکت می کرده - چه دستاویزی نزدیک‌تر و مقبول‌تر از عربی - و این نوعی فخرفروشی محسوب می شده است. و نویسندگان امروز ما میراث‌خوار همان دیدگاه‌ها و عادتها در مورد نوشتن هستند.(1)

2- افزون بر این یکی از دلایلی که فارسی زبانها بخصوص تحصیل کرده‌ها که زبان را برای ببان مقاصد علمی و تخصصی به کار می برند، بیشتر تمایل دارند از عربی استفاه کنند ساختار خاص زبان عربی است که کار واژه سازی را آسان می کند. (دقیقا همان چیزی که دکتر حسابی در مقاله اش آن را نقطه ضعف زبان عربی دانسته است). به عبارت دیگر:

الف) معمولا ساخت واژه‌های عربی قاعده‌مندتر است.
به این معنی که در زبان عربی شما مثلا برای ساخت اسم فاعل و یا مفعول همیشه یک راه را می روید. مثلا اسم فاعل وزن "افعل یفعل افعال" همیشه "مُفعِل" و اسم مفعولش همیشه "مُفعَل" است: مانند مُنزِل (نازل کننده) و مُنزَل (نازل شده). اما ما در فارسی هرچند وزن مشخصی مثلا برای "کننده‌" داریم و معمولا از ساختار "بن فعل+ ـَنده" استفاده می کنیم، اما در بسیاری از موارد استفاده از این ساختار جوابگوی نیاز ما نیست و باید دست به دامان ترکیبهای دیگر شویم. مثلا ما نمی توانیم بگوییم "آب رونده است" و باید بگوییم "آب روان است" و بجای "خواهنده" می گوییم "خواهان". یا مثلا برای "پسندیدن" اصلا اسم فاعلی با هیچ پیشوند و پسوندی نداریم!!! (2)
از سویی بسیاری از کلمات با ترکیب"بن فعل+ َنده" هرچند درست و به‌آیین است، اما قبلا استفاده نشده (این به دلیل 1 باز می گردد) و به گوش ما آشنا نیست !!! بنابر این مجبوریم از پسوندها یا پیشوندهای دیگر استفاده کنیم. مثلا نمی گوییم "زننده" بلکه می گوییم "بزن" (آدم بزنی است) همچنین "گردنده" را "گردان" می گوییم و ... . (3)

ب) واژه‌های عربی معمولا کوتاه‌تر از برابر فارسی‌شان هستند.
مهم‌تر از قاعده‌مندی، کوتاه‌تر بودن نسبی واژه‌های عربی در مقابل فارسی است. دلیلش هم ساختار صرفی این زبان است. آسوده‌طلبی و نیاز به اختصار و سرعت در انتقال مفاهیم موجب می شود که این قابلیت واژه‌های عربی در زبان فارسی زیاد مورد استفاده قرار گیرد.
برای نمونه: ما در برابر "وارث" عربی می گوییم "ارث برنده/گیرنده" و در برابر "مورث" مجبوریم بگوییم "ارث دهنده".
نمونه‌های دیگر: در مقابل "مولِف" عربی ما می گوییم "گردآورنده" و در مقابل "مولَف" عربی مجبوریم بگوییم "گردآوری شده" یا "گردآورده"، همچنین است "انتفاع" در برابر "نفع بردن"، "واقف" در برابر "وقف کننده"، "موجر" در برابر "اجاره دهنده"، "مذکور" در برابر "گفته شده"، "قتّاله" در برابر "بسیار کشنده" و ...
مشاهده می کنید که واژه های عربی کوتاه‌تر هستند و به همین علت مثلا در زبان حقوقی فارسی از معادلهای عربی استفاده‌ی فراوان شده است. زیرا در قانون‌نویسی داشتن واژه‌های کوتاه برای نامگذاری و رساندن معنا بسیار لازم و ضروری است، همچنین است در زبان علمی و تخصصی.
البته شاید اگر پیشینه‌ی زبان فارسی را جستجو کنیم بتوانیم واژه‌های بسیطی (غیر مرکب) برای نمونه‌های بالا پیدا کنیم اما به نظر من واژه ای که امروز مرده است، هیچ فرقی با واژه‌ی بیگانه ندارد مگر آنکه به گونه‌ای فراگیر و با یک تصمیم ملی ،دست به زنده کردن برخی از آنها به روشی اصولی و درست بزنیم.(4)

موخره (4)
در پایان باید اشاره کنم عقل و منطق و هر چیز دیگر حکم می کند که استفاده از واژه‌های فارسی در زبان فارسی بسیار بهتر و عاقلانه تر است تا استفاده از برابر عربی آنها. من هم با استفاده از واژه‌های فارسی به شرطی که روان و قابل فهم و زنده باشند و دستاویز تمسخر نباشند موافقم و خودم هم در این راه تلاش می کنم. من با نوشتن این چند سطر به هیچ عنوان دعوت به استفاده از واژه‌های عربی نکرده ام. اینجا سخن از گمانه‌زنی برای پی بردن به چرایی یک پدیده است.
من در این نوشته از قشر تحصیل کرده و قلم‌بدست سخن گفته ام که به زبان و نوشتار نیاز مبرمی دارند اما غالبا متخصص در مسائل زبانی نیستند و نباید هم انتظار داشت، باشند. این افراد به زبان نیاز دارند و از آن استفاده می کنند و زیاد هم برایشان مهم نیست که درست استفاده می کنند یا غلط. نگاه تحصیل کردگان به زبان نگاهی "ابزاری" و "سودجویانه" و "راحت‌طلبانه" و هدف نهایی آنها رساندن آنچه در سر دارند به مخاطب است. باید هم اینطور باشد، غیر این نمی توان انتظار داشت. حال من در این نوشتار کوشیده ام به پی جویی این بپردازم که چرا یک نویسنده‌ی علوم انسانی در ایران بیشتر موارد ترجیح می دهد بگوید "مرجح" تا "برتری داده شده".
با توجه به توضیح بالا یک نویسنده برایش مهم نیست که از واژه وطنی استفاده کند یا غیر وطنی. او برایش مهم است که معنی به راحتترین و بهترین وجهی منتقل شود و چون در بسیاری از موارد واژه های عربی کوتاهتر هستند او نیز استفاده می کند. البته یک متخصص زبان می گوید که این کار اشتباه است. ولی برای نویسنده مهم نیست. حال هرجا که نویسنده برابر پارسی کوتاهتر و زیباتری بیابد شکی نیست که از آن استفاده می کند.
و در نهایت اینکه مساله زبان همانطور که من در جاهای مختلف گفته ام صرفا یک مساله زبانی نیست و تنها با بحثهای زبانی نمی توان آن را حل و فصل کرد. مساله زبان یک امر فرهنگی است و تمامی بخشهای دیگر فرهنگ نیز در آن تاثیرگذارند و تا وقتی که فرهنگ جامعه ای بیمار است نمی توان انتظار داشت زبانش بیمار نباشد. همانطور که آرامش دوستدار می گوید:"هیچ فرهنگی نمی‌تواند از آنچه خود را در طی قرن‌ها با آن تافته و ساخته بسترد، و از هم ندرد، مجبور نشود برای بقای خود پارگی‌ها را از نو به هم بدوزد.
مشکل تاریخی همیشه راه‌حل تاریخی می‌خواهد و راه‌حل تاریخی فقط با آگاه‌شدن به انگیزه‌ها، علل و مناسبات غالباً پنهان رویدادها به‌دست می‌آید که در هماهنگی‌ها و ناهماهنگی‌هاشان شیرازه‌ی «حقیقت‌های» فرهنگی و «فرهنگ» حقیقت‌های یک قوم را می‌ریزند. از این آگاهی تاریخی ـ فرهنگی هنوز کمترین نشانی نزد ما نمی‌توان یافت."

ادامه دارد

--------------------------------
1- این یک دلیل جامعه شناختی است و در موردش می توان حرف زیاد زد که داریوش آشوری در "بازاندیشی زبان فارسی" به آن پرداخته است.
2- ‌ این بی قاعدگی‌های زبان فارسی را زنده یاد کسروی در کتاب "زبان پاک" بخوبی به تصویر کشیده است.
3- البته اگر وارد جزئیات زبان عربی شویم بی‌قاعده‌گی زیاد است که من شاید در این باره روزی نوشتم، اما ما فارسی‌زبان‌ها بری ساختن واژه زیاد کاری به استثنائات زبان عربی نداریم و زبان عربی را به عنوان یک زبان تماما قاعده مند بکار می بریم.
4- آنچه به عنوان موخره به نوشتار افزودم درواقع بخش‌هایی از پاسخی است که در بخش کامنت‌ها به نظر یکی دوستان داده ام.

۱۰ نظر:

  1. آقای جوشن لو
    خیلی ممنون از همدلی
    با بند دو زیاد موافق نیستم. فکر می کنم اینها هم بیشتر به عادت مربوط می شود و حس زیبا شناسیک بیمار شاید.
    ولی زبان حقوق مثل زبان دین فکر می کنم از مقوله ی دیگری است.
    بحث جالبی بود.
    سپاسگزار ام

    پاسخحذف
  2. به نظرِ من هم همیشه واژه‌سازی در عربی آسان‌تر نیست. شما تنها به اسم‌هایِ فاعلی و مفعولی پرداخته اید. ساختنِ واژه‌هایِ علمی در فارسی بسیار آسان‌تر است؛ چرا که ریشه‌یِ هند-و-اروپایی دارد.
    برایِ نمونه «زمین‌شناسی» بسیار درخورتر، زیباتر و کوتاه‌تر است از «معرفة الارض»؛ و یک واژه است، نه عبارتي دو-واژه‌ای.

    پاسخحذف
  3. درود بر شما جناب علی
    سخن شما درست است همیشه واژه سازی عربی ساده تر نیست و به همین دلیل همیشه فارسی زبانها ترجیح نمی دهند که از واژه های عربی استفاده کنند و هر وقت ساده تر است چنین می کنند.
    (ضمنا در مثالتان توجه داشته باشید به لحاظ اصول زبانشناختی معرفة الارض از دو بخش تشکیل شده و زمین شناسی از سه بخش (زمین - شناس -ی))
    شاد باشید

    پاسخحذف
  4. با درود بر شما آفای جوشن لو .

    جمله را با یکی از ویژگی های زبان عربی آغازیده اید که نیک درست است ولی می شایست در این میان یادآوری می کردید که زبان فارسی نیز چنین ویژگی دارد ؛ حتی با دو حرف ؛ نمونه را : از بن اکنون « رفتن : رو » می توان بسیار واژه ساخت : روا ، روان ، رونده ، روند ، روش ، روانه ، روارو ، روایی ، روانی (...).

    با دلیل نخست بسیار همداستانم ولی به گفته ی شما گفتنی بسیار است. شاید هم ناگفتنی بسیار است ...!

    با دلیل الف از 2 چندان همداستان نیستم. نه این که عربی قاعده مند نیست ــ که هست ــ لیک پارسی نیز بسیار قاعده مند است ولی مانند هر زبانی در آن استثناهایی دیده می شود. شما نیز باید این را در چشم داشته باشید که سایه ی تازی و ترکی بر پارسی ، هیچ گاه نگذاشت آن گونه که می سزید زبان پارسی ورزیدگی و پروردگی بیابد. خودتان دلیل هایش را بهتر می دانید.
    خب پرسش این جا است که چرا ما نمی توانیم(؟) گفت : آب رونده است. و باید بگوییم « روان » . به دید من : زیرا پسوند « ان » مفهوم حالت و پیوستگی کاری را نشان می دهد. در خواهان نیز همین مفهوم هست.
    یکی از نادرستی هایتان کاربرد وزن برای واژگان پارسی است که بهتر بود ساختار را برمی گزیدید. زیرا کننده و آموزنده ، از دید ساختار یکی هستند و نه وزن.
    دیگر این که ما می توانیم ساخت : پسندنده ولی نساخته ایم و نگفته ایم. خواست آن که زبان توانایی اش را دارد ولی زبانیان ( اهل زبان ) به کارش نمی برند.
    و تازه ، این ویژگی بسیار خوبی است ( از دید من ) که ما وندهایی چند داریم برای ساختن ِ ـ برای نمونه ـ صفت کنندگی ( اسم فاعل ) داریم. مانند : بن اکنون + َنده ، ان ، ا . ب+ بن اکنون : بچاپ ، بزن ، بکش. و گاهی بن گذشته + ار : خریدار ، آموختار ، و... .
    این که واژگان تازی ، نسبی کوتاه ترند ، درست. ولی آیا همیشه مفهوم را به آسانی و تندی می رسانند؟ در دو واژه ی نمونه ( و مانندان آن ها ) بله. ولی در بسیاری از واژه ها این گونه نیست : مرجّح : برتر. مستولی : چیره. عنفوان : آغاز. قسی القلب : سنگدل. عودت : برگشت. مضمحل: نابود. مذکور : گفته ( به جای گفته شده) ... و بی گمان بسیاری که اکنون به یاد نمی آورم.
    گیرم که همه ی واژه های تازی هم کوتاه تر باشند ، آیا سنجه ای برتر از کوتاهی نیست که ما بیشتر روی به زبان خود آوریم؟
    دیگر آن که تا جایی که من می دانم بزرگ نمایی و اغراق و استوارداشت یا تاکید از ویژگی های زبان عربی است. فزونی ابزار تاکید در این زبان گواه همین است ولی پارسی زبان بزرگ نمایی و اغراق نیست ( هیچ یک دلیل برتری آن بر دیگری نیست ). این را در ادبیات دو زبان هم می توانیم فهمید ؛ یعنی استوارداشت و بزرگ نمایی از دید روانی برای فهماندن و باوراندن چیزی به تازیان بسیار کارگر است.

    درپاسختان به آقای علی ن هم باید بگویم. سخن شما درباره ی بخش ( اگر ال را برنشمریم) درست ولی چنان که گفتند زمین شناسی
    یک واژه است امّا معرفة الارض دو واژه در تازی است.
    از این گذشته ، آزادی واژه سازی در پارسی یکی دیگر از توانمندی های پارسی است که تاری آن را بدین مایه ندارد.
    راستی نباید کم کاری بزرگان و زبانیان را به پای ناتوانی زبان گذاشت.

    سپاس و پوزش از فراخ گویی که نشان کم دانشی است.

    پاسخحذف
  5. درود بر جناب آرام جاوید
    من پیام شما را مطالعه کردم و لازم می دانم به نکات زیر اشاره کنم:
    1- عقل و منطق و هر چیز دیگر حکم می کند که استفاده از واژه‌های فارسی در زبان فارسی بسیار بهتر و عاقلانه تر است تا استفاده از برابر عربی آنها. من هم با استفاده از واژه‌های فارسی به شرطی که روان و قابل فهم و زنده باشند و دستاویز تمسخر نباشند موافقم و خودم هم در این راه تلاش می کنم. من با نوشتن این مقاله به هیچ عنوان دعوت به استفاده از واژه‌های عربی نکرده ام. اینجا سخن از گمانه‌زنی برای پی بردن به چرایی یک پدیده است.
    2- مقاله‌ی نوشته شده در فوق مقاله ای علمی است بدور از ارزشگذاری اخلاقی و ناسیونالیستی و هر چیز دیگر. در این مقاله من به شناسایی "هست" ها پرداخته ام و سخن در مورد "باید" ها را گذاشته ام برای کسانی که می توانند و صلاحیتش را دارند. یک پدیده اجتماعی وجود دارد و آن "تمایل تحصیل کردگان به استفاده از واژه‌های عربی" است و من تلاش کردم این پدیده را در حد بضاعت خودم ریشه یابی کنم.
    3- نکته بسیار مهم در این میان آنست که من در این نوشته از قشر تحصیل کرده و قلم‌بدست سخن گفته ام که به زبان و نوشتار نیاز مبرمی دارند اما غالبا متخصص در مسائل زبانی نیستند و نباید هم انتظار داشت، باشند. این افراد به زبان نیاز دارند و از آن استفاده می کنند و زیاد هم برایشان مهم نیست که درست استفاده می کنند یا غلط. نگاه تحصیل کردگان به زبان نگاهی "ابزاری" و "سودجویانه" و "راحت‌طلبانه" و هدف نهایی آنها رساندن آنچه در سر دارند به مخاطب است. باید هم اینطور باشد، غیر این نمی توان انتظار داشت. حال من در این نوشتار کوشیده ام به پی جویی این بپردازم که چرا یک نویسنده‌ی علوم انسانی در ایران بیشتر موارد ترجیح می دهد بگوید "مرجح" تا "برتری داده شده".
    با توجه به توضیح بالا یک نویسنده برایش مهم نیست که از واژه وطنی استفاده کند یا غیر وطنی. او برایش مهم است که معنی به راحتترین و بهترین وجهی منتقل شود و چون در بسیاری از موارد واژه های عربی کوتاهتر هستند او نیز استفاده می کند. البته یک متخصص زبان می گوید که این کار اشتباه است. ولی برای نویسنده مهم نیست. حال هرجا که نویسنده برابر پارسی کوتاهتر و زیباتری بیابد شکی نیست که از آن استفاده می کند.
    4- بر این پایه روشن است من ادعا نکرده ام که همه واژه‌های عربی کوتاه‌تر و همه جا عربی قاعده‌مندتر است. بلکه می گویم هر جا کوتاهتر و جاافتاده تر است است باید به یک غیر متخصص در مسائل زبانی حق داد از آن استفاده کند. یک نویسنده علمی نه می‌داند که قابلیتهای پنهان زبانش چیست نه این مساله زیاد برایش مهم است. او از همان چیزی که امروز زبانش در اختیارش گذاشته استفاده می کند. نباید از یک نویسنده علمی انتظار داشت برای هم واژه ای که بکار می برد بگردد و به تاریخ زبان مراجعه کند و واژه فارسی بکار برد.
    5- و در نهایت اینکه مساله زبان همانطور که من در جاهای مختلف گفته ام صرفا یک امر زبانی نیست و تنها با بحثهای زبانی نمی توان آن را حل و فصل کرد. مساله زبان یک امر فرهنگی است و تمامی بخشهای دیگر فرهنگ نیز در آن تاثرگذارند و تا وقتی که فرهنگ جامعه ای بیمار است نمی توان انتظار داشت زبانش بیمار نباشد.

    پاسخحذف
  6. پیشتر در کامنتی برای معلم زبان فارسی نوشته بودم:
    تغییر بنیادین در خط و پالایش زبان و سایر تحولات فرهنگی یک ملت مستلزم یک باز اندیشی و تامل عمیق و فراگیر فرهنگی توسط تمام اقشار آن ملت (نه یک تعداد روشنفکر جدا از جامعه چون داریوش آشوری عزیز) در تمامی شئون زندگی و پیشینه‌ی فرهنگی اش و اتخاذ یک تصمیم ملی و همه‌گیر است که بی گمان ملت ایران چنین آگاهی و تعمق و آمادگی ای را نداشته و ندارد بر این پایه هرگونه دگرگونی بنیادین را شتابزده و سترون می بینم.
    آرامش دوستدار می گوید:"هیچ فرهنگی نمی‌تواند از آنچه خود را در طی قرن‌ها با آن تافته و ساخته بسترد، و از هم ندرد، مجبور نشود برای بقای خود پارگی‌ها را از نو به هم بدوزد.
    مشکل تاریخی همیشه راه‌حل تاریخی می‌خواهد و راه‌حل تاریخی فقط با آگاه‌شدن به انگیزه‌ها، علل و مناسبات غالباً پنهان رویدادها به‌دست می‌آید که در هماهنگی‌ها و ناهماهنگی‌هاشان شیرازه‌ی «حقیقت‌های» فرهنگی و «فرهنگ» حقیقت‌های یک قوم را می‌ریزند. از این آگاهی تاریخی ـ فرهنگی هنوز کمترین نشانی نزد ما نمی‌توان یافت."

    پاسخحذف
  7. با درودی دیگر
    پوزش از دیرشد پاسخ پاسختان.
    پاسخ بسیار روشنگر و دانشورانه ای بود. البته من یادآورم که اگر گفتم : «گیرم که همه ی واژه های تازی هم کوتاه تر باشند ، آیا سنجه ای برتر از کوتاهی نیست که ما بیشتر روی به زبان خود آوریم؟ » روی سخن با شما نبود ؛ بلکه با کسانی بود که به بهانه ی کوتاهی ، واژگان تازی را به کار می برند ؛ چه چهره ی پژوهشی نوشتار شما بر همگان آشکار است هر چند « همدلی با "عربی در فارسی از یک زاویه دیگر" » پرده ای نازک بر آن می اندازد.
    به هرروی اگر مایه ی بدگمانی شدم ، ببخشایید.
    سپاس.

    پاسخحذف
  8. دوست عزیز!
    وقتی زبانها را می همسنجیم باید این نکته را در نظر داشت که هر زبانی روش های خودش بری واژه سازی دارد. نمی توان روش ها را از یک زبان (عربی) گزید و واژه های نمونه را در دو زبان (فارسی و عربی) بررسید. اگر می خواهیم همسنجی ما دقیق و علمی باشد باید روش ها همسنجیده شوند نه نمونه ها.
    شما نمی توانید مشتقات واژه ای که در زبان فارسی به ظاهر فعل (که ستون فقرات هر زبانی است ) ندارد (مانند دچار/دچار شدن) با مشتقات یک فعل در زبان عربی (مانند ابتلا) همسنجید.
    چرا نمونه های " نشسته- خاسته- گفته- یافته و .." را برنگزیدید؟ تا دریابید که ساختن واژگان " فرونشسته- بازنشسته- نوخاسته – برخاسته- بازگفته – پیش¬گفته – ناگفته- دریافته و .. " در زبان عربی دشوارتر است.
    تا وقتی در زمین حریف و با قواعد حریف بازی می کنیم (کاری که 1400 است می کنیم) همیشه بازنده هستیم و ناامید. باید با قواعد خودمان به رقابت با دیگران بپردازیم (برای نمونه روش ستایش برانگیز و علمی آقای حیدری ملایری) تا بالندگی زبان شگرف زبانمان را ببینیم.

    پاسخحذف
  9. دوست ناشناس عزیز
    فراموش نکنید که بنده در این نوشته در مورد "باید" ها حرف نزده ام و نسخه اخلاقی هم نپیچیده ام بلکه "هست" ها را تبیین کرده و علت و دلیلی برای آن جستجو کرده ام تا بتوان درمانی برایش یافت.
    شاد باشید

    پاسخحذف
  10. بهتره از خودتان شروع كنيد و به جاي "موخره" بگيد "پي نوشت" كه هم با معني تره و هم فهميدني تر.
    تا خودمان نخواهيم هيچ چيز درست نمي شود. يادم هست چند سال پيش واژه ي "گذرواژه" را براي نخستين بار ديدم پيش خود گفتم چگونه مي تواند جايگزين "كلمه عبور" شود اما امروز بيش از يك ميليون و چهار سد هزار مورد در Google با جستجوي اين واژه يافته مي شود.

    پاسخحذف

نظرات قبل از نمایش به تایید نویسنده وبلاگ می رسد. کامنتهای تبلیغاتی به نمایش گذاشته نمی شود.
اگر در کامنت گذاشتن مشکل دارید از مرورگر فایرفاکس یا کروم استفاده نمایید. با سپاس


Strauss - Also Sprach Zarathustra
Found at Also Sprach Zarathustra on KOhit.net