۱۳۸۶ دی ۲۱, جمعه

مغ و مجیک و مجوس

ح. ‌جوشن‌لو

در این نوشتار به بررسی یکی از واژه‌های فارسی باستان می‌پردازم که در زبان‌های اروپایی و زبانهای سامی از خود ردپایی درخور توجه برجای گذاشته است. این واژه‌ همانا "مگو" magu است که بگواهی فرهنگ‌های ریشه‌شناختی خود از ریشه‌ی هندواروپایی magh (قدرت داشتن) گرفته شده‌ است.
اینک پیشینه‌ی این واژه را در زبان فارسی، زبان‌های اروپایی و سامی بررسی می کنیم.

در فارسی
در فارسی باستان، "مگو" به چم "یکی از اعضای طبقه‌ی روحانیون" است. "مگوش" maguš نیز حالت فاعلی مفرد مذکر آن است. این واژه در فارسی میانه (پهلوی) فرسایش می یابد و تبدیل به "مغ" می شود که به معنای روحانی زرتشتی به‌ کار می‌رفته است. البته در زبان پهلوی به "مغ"ها، "مگوگ" هم گفته می‌شده (فره وشی) که بی‌گمان این واژه گونه‌ی دیگر همان واژه‌ی فارسی باستان است. صورت دیگر این واژه در پهلوی "مو"mow است که در ترکیبهایی چون "موبد" (مغوپت: رئیس مغان) دیده می شود. در زبان فارسی دری نیز این واژه بصورت "مغ" تاکنون به حیات خویش ادامه داده است.

در زبان‌های اروپایی
گونه‌ی باستانی این واژه) maguš ( از فارسی بصورت magos وارد زبان یونانی شده و سپس در لاتین magus شده است (جمعش magi) به معنای " جادوگر". گویا مغان ایران باستان توانایی انجام کارهایی سحرآمیز داشته‌اند که موجب شده است غربی‌ها چنین برداشتی از این واژه کنند.
این واژه از لاتین وارد زبان انگلیسی شده و سیر تکاملی خود را پیموده است و امروزه در این زبان چندین واژه یافت می شود که در پیوند با همین معنا به حیات خود ادامه می‌دهند. Magic به معنای جادو زبانزد‌ترین بازمانده این خط تکامل است. همچنین magical (جادویی)، magician (جادوگر)، mage (دانشمند، جادوگر) و ...
در فرانسه نیز به همین ترتیب است. Mage در فرانسه به معنی "مغ" و "جادوگر" است. Magie به معنای جادو و Magique نیز به معنای "جادویی" به کار می رود.
در تورات و انجیل نیز به این واژه برمی خوریم که جالب‌ترین آن همان سه "مغ" ستاره‌شناسی هستند که در زمان هیرودیس با هدایت یک ستاره برای ستودن حضرت عیسا به بیت لحم آمده بودند. (انجیل متی/باب دوم)
عده‌ای از ایرانیان تند رفته‌اند و واژه magnet به معنای "آهن‌ربا" و هم‌خانواده‌هایش را نیز از این ریشه دانسته‌اند (افزون بر شباهت، با این استدلال که آهن‌ربا سنگی جادویی است و با جادوگری در پیوند است) که فرهنگ‌های ریشه‌شناختی چنین فرضیه‌ای را تایید نمی کنند.

در زبان‌های سامی و عربی
"مگوش" فارسی باستان بصورت "مَجوس" به زبان آرامی راه می‌یابد و سپس به همین ترتیب به زبان عربی می رسد (دهخدا). "المجوس" در عربی اسم جمع است و مفردش "المجوسی" است.
اینکه این واژه در ابتدا در زبان عربی چه کاربردی داشته است آوردگاه دیدگاه‌های گوناگون است، اما، کم‌کم کاربردش به چم "زرتشتیان" و "پرستندگان آفتاب و آتش" گسترش یافته است. در قرآن (17/22) نیز این واژه به معنای "زرتشتیان" و یا "یک فرقه‌ از زرتشتیان " به کار رفته است.
از این واژه، درعربی، سه حرف (م‌ج‌س) مبنای اشتقاق شده و واژه‌های دیگری نیز ساخته شده‌اند. برای نمونه: مَجّسَ ( اورا مجوسی/زرتشتی کرد)، تُمجَّسَ (مجوسی/زرتشتی شد) و المجوسیة (مجوسی‌گری).

+ این نوشته در دانشنامه آریانا

بن‌مایه‌ها
راهنمای زبان فارسی باستان / دکتر چنگیز مولایی
فرهنگ دهخدا
المنجد فی اللغة
فرهنگ فارسی به پهلوی فره وشی
فرهنگ فرانسه به فارسی لاروس
American Heritage Dictionary
Online Etymology Dictionary
Oxford Dictionary

۱ نظر:

نظرات قبل از نمایش به تایید نویسنده وبلاگ می رسد. کامنتهای تبلیغاتی به نمایش گذاشته نمی شود.
اگر در کامنت گذاشتن مشکل دارید از مرورگر فایرفاکس یا کروم استفاده نمایید. با سپاس


Strauss - Also Sprach Zarathustra
Found at Also Sprach Zarathustra on KOhit.net