۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

تنش

ح. جوشن لو

یکی از مفاهیم بنیادین در متاسایکولوژی، از منظر فروید، مفهوم اقتصاد روانی است. "اصل ثقل اجسام که اصل ثبات هم خوانده شده است، پایه و بنای اصلی اقتصاد روانی را تشکیل می دهد. این اصل عبارت است از کوشش ارگانیسم در حفظ پایین ترین حد ممکن در مصرف انرژی، یعنی در تحریکات."(واژگان فروید ص 35)
خلاصه اینکه از منظر روانکاوی فروید، مقصود نهایی ارگانیسم این است که با از بین بردن محرکها که تعادل ارگانیسم را به هم زده  و تنش ایجاد کرده و موجب اتلاف انرژی شده اند، موجب بازگشت ارگانیسم به حالت تعادل یعنی صرف حداقل انرژی شود.
در ظاهر به نظر می رسد که در کل "تنش" عاملی منفی برای ارگانیسم است و در نهایت مضر و باید هر چه زودتر از شرش خلاص شد. اما آیا واقعیت امر چنین است؟ 
به گمان من خیر. هرچند ایجاد تنش در ارگانیسم ممکن است موجب مشکلاتی شود و زندگی را بر فرد جهنم کند، اما در انسانهای نیرومند و سالم (به لحاظ روانی)، هر تنش نعمتی است از سوی طبیعت یا اجتماع. اگر تنشی در زندگی یک انسان نبود آیا او گامی به جلو بر می داشت؟ تا تنش و عدم تعادلی در ارگانیسم ایجاد نشود، آیا منطقا و تجربتا، ارگانیسم دلیلی برای حرکت و فعالیت در خود می دید؟
عامل تنش عموما "نهاد" است و غرایز و سائقهای قوی و فعالش. حس گرسنگی و نیاز جنسی در فرد انگیزه برای فعالیت جهت برهم زدن این تنش و عدم تعادل ایجاد می کند. ازسویی گاه "فرامن" نیز انگیزه برای حرکت ایجاد می کند. مثلا اگر مدل آرمانی فرامن ارضا نشود احساس حقارت دست داده فرد را به عمل باز می دارد. 
پس تنش عاملی همیشه مضر و مهلک نیست و عموما در انسانهای بزرگ موجب حرکت به جلو، پیشرفت و موفقیت فرد انسانی است. انسان های بزرگ از تنش نمی هراسند. به استقبال هر آنچه راحت ارگانیسم را بر هم می پاشد می روند و از تلاشی که برای مهار آن عدم تعادل می کنند لذت می برند و بی شک از این پروسه چیزهای بزرگی نصیبشان می شود. آنهایی که به استقبال خطر و تنش نمی روند، همیشه همان که بوده اند باقی می مانند، آدمهای هرروزی.

۸ نظر:

  1. پس در تنش در شرایط سیاسی کنونی مملکت هم همه مارا قوی خواهد کرد.
    :)

    پاسخحذف
  2. چیزی که مرا از پای نندازد، قوی ترم خواهم کرد - نیچه

    پاسخحذف
  3. در اين تنش كشور ما مخالفين قوي تر مي شوند يا دولت؟
    در ضمن وبلاگ من به دليل فيلتر شدن تغيير نشوني داد

    پاسخحذف
  4. سلام

    چون گاهی از خوانش خاصی که در شعرهای اخوان و مولانا هست در سرودن شعرهایم استفاده می کنم می خواستم اگر اسم دستور زبانی این نوع خوانش را می دانید به من بگویید
    مثلا اخوان می گوید: تازیانه ی شوم و بی رحم خشایر شا که خوانده می شود: تازیا نِی شوم و بی رحم خشایرشا

    مهدی فر زه

    پاسخحذف
  5. سلام

    چون گاهی از خوانش خاصی که در شعرهای اخوان و مولانا هست در سرودن شعرهایم استفاده می کنم می خواستم اگر اسم دستور زبانی این نوع خوانش را می دانید به من بگویید
    مثلا اخوان می گوید: تازیانه ی شوم و بی رحم خشایر شا که خوانده می شود: تازیا نِی شوم و بی رحم خشایرشا

    مهدی فر زه

    پاسخحذف
  6. جناب فرزه با درود
    این ساختار قبلا ذهن من را به خودش مشغول کرده بود. اول اینکه خاص و اختراع اخوان نیست بلکه همانطور که خودتان گفتید در شعر پیشینیان چون مولانا هم کاربرد داشته.
    علت استفاده از این ساختار نیز کاملا مشخص است؛ ضرورت وزنی. اگر بگوید خانه ی ِ در آن صورت نه + ی می شود دو مصوت کوتاه. اما اگر بگوید خانه یْ در آن صورت نه‌ی می شود یک مصوت بلند.
    اسم دستوری این ساختار را نیز من نمی دانم. اما شاید بتوان آنرا جزء "اختیارات شاعرانه یا وزنی" در علم عروض دانست. چرا که این ساختار ظاهرا تنها در شعر روا است نه در نثر.
    شاد باشید

    پاسخحذف
  7. آیین حجّ ِ عشق


    السلام علی الحسین(ع) و علی علی بن الحسین(ع) و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین




    درآن آیینه خانه ی
    کعبه کعبه
    سبز
    کران تا بیکرانه
    آیه آیه
    رمز
    در آن آیینه خانه ی چشمه ی خورشید
    که هفتاد و دو اسماعیل و ابراهیم ؛ جان دادند یحیی وار
    بنگر.

    فرازِ گودی محراب
    به هم زنجیریان ِ آز و نادانی
    به رَجمِ روشنایی همچنان مشغول بودند
    و آتش در میان خیمه ی آفاق
    گُر می زد
    دریغا
    نه سرد آمد نه سالم
    آتش نمرودیان دیگر
    که ناگاهان
    ز ژرف دره ی محراب
    مهری روشنایی بخش صدها صد هزاران شید
    تابید.

    و هاجر های سرگردان
    به سعی از کربلا تا شام
    روان بودند در خاروخس و در آتش و دود
    در آن آیینه خانه ی ؛ کعبه آسا
    بنگر!

    نه از زمزم نشان بود
    نه می آمد سروش آسمان با گوسپندی فَرَّهی اومند
    نه می جوشید
    کنار پای زخم آجین تشنه کودکان خستگان
    زمین خشک سان دیگر.

    بنگر!

    واز خود باز پرس آن دَم
    زمین آیا تَهی می گردد از آرش ؟
    نه !
    هرگز
    که هفتاد و دو ؛ افزون از شمارش ؛
    آرش ؛
    از راه پرستش سوی ؛ می آیند
    و از کوهی که اژدرها به غارش بسته در بند است
    بالا می روند و بر چکادش
    تیر آتش پر رها سازند...

    رها سازند...

    رها سازند آیین را ز هر بندی؛ ز هر مرزی
    که باشد آشکارا
    یا که پنهانی
    سهی آیینه های کعبه آسا
    سهی آیینه های سرو بالا

    واین معجز
    همان فرجامِ دیر انجامِ آیین خواهی آن نازنینان ست
    که چونان چشمه ی زمزم
    ویا چونان سروش آسمان ، با گوسپندی فَرَهی اومند
    ویا چون آتشی گلشن
    زاوج آسمان زی ساحت پاک ِ فرا انسان فرود آید

    فرا انسان شدن فرجام انسان ست .

    مهدی فر زه (میم . مژده رسان)

    پاسخحذف

نظرات قبل از نمایش به تایید نویسنده وبلاگ می رسد. کامنتهای تبلیغاتی به نمایش گذاشته نمی شود.
اگر در کامنت گذاشتن مشکل دارید از مرورگر فایرفاکس یا کروم استفاده نمایید. با سپاس


Strauss - Also Sprach Zarathustra
Found at Also Sprach Zarathustra on KOhit.net