ح. جوشنلو
این روزها به عنوان نوعی فخر فروشی از دهان ملیگراها و وطنپرستها زیاد می شنویم که به بزرگان ایرانی که قبل از اسلام می زیسته اند، ویژگیها و امتیازهایی نسبت می دهند که گاه بعضی از آنها با عقل جور در نمی آید. یکی از این انتسابها که امروزه مد شده و دهان به دهان می چرخد آنست که در مورد زرتشت می گویند او "بنیانگذار تفکر انتزاعی" در دنیا بوده است. (برای نمونه در اینجا)
براستی با شنیدن این سخنان آدمی گرفتار این پرسش می شود که چگونه ممکن است به یک پیامبر بزرگ در این سطح و جایگاه، چنین نسبتی داده شود. در این نمی توان تردید کرد که نوع تفکر زرتشت استورهای- دینی بوده است و و این هم بر کسی پوشیده نیست که در تفکر استورهای-دینی سخن از انتزاع و ذهنیت انتزاعی نوعی انحراف محسوب می شود و برای نمونه برخورد شدید مسلمانان با رواج تفکر انتزاعی در جهان اسلام را -که امروز به نام فلسفه اسلامی آنرا می شناسیم- همگی شنیده ایم و از تکفیرهای غزالی و دیگر دینمداران و از منشور تحریم فلسفه همگی خبر داریم. در حوزه تمدن اروپا هم تفکر فلسفی و انتزاعی تا آن زمانی که خراجگزار کلیسا بود محترم بود. اما در نیمهی راه پس از به سرآمدن قرون میانه دیگر فلسفه و تفکر استورهای- دینی راه خود را بصورتی بنیادی از هم جدا کردند و در بسیاری از مواقع نیز علنا به روی هم تیغ کشیده اند.
امروز کم و بیش می دانیم که شکل گیری تفکر مفهومی- انتزاعی در مغرب زمین و در میان حکیمان یونان باستان بوده است، حکیمانی که با خودآگاهی از پروژهای که دنبال می کنند رسما و علنا از پیروی از لوگوس بجای میتوس سخن گفتند، پروژه ای که با تالس -یا شاید پیشتر از او- آغاز شد و با ارستو کم و بیش صورتبندی منسجم خود را باز یافت و سنت فکریای را تشکیل داد که تا به امروز همچنان پایدار است و شناخته شده.
این روزها به عنوان نوعی فخر فروشی از دهان ملیگراها و وطنپرستها زیاد می شنویم که به بزرگان ایرانی که قبل از اسلام می زیسته اند، ویژگیها و امتیازهایی نسبت می دهند که گاه بعضی از آنها با عقل جور در نمی آید. یکی از این انتسابها که امروزه مد شده و دهان به دهان می چرخد آنست که در مورد زرتشت می گویند او "بنیانگذار تفکر انتزاعی" در دنیا بوده است. (برای نمونه در اینجا)
براستی با شنیدن این سخنان آدمی گرفتار این پرسش می شود که چگونه ممکن است به یک پیامبر بزرگ در این سطح و جایگاه، چنین نسبتی داده شود. در این نمی توان تردید کرد که نوع تفکر زرتشت استورهای- دینی بوده است و و این هم بر کسی پوشیده نیست که در تفکر استورهای-دینی سخن از انتزاع و ذهنیت انتزاعی نوعی انحراف محسوب می شود و برای نمونه برخورد شدید مسلمانان با رواج تفکر انتزاعی در جهان اسلام را -که امروز به نام فلسفه اسلامی آنرا می شناسیم- همگی شنیده ایم و از تکفیرهای غزالی و دیگر دینمداران و از منشور تحریم فلسفه همگی خبر داریم. در حوزه تمدن اروپا هم تفکر فلسفی و انتزاعی تا آن زمانی که خراجگزار کلیسا بود محترم بود. اما در نیمهی راه پس از به سرآمدن قرون میانه دیگر فلسفه و تفکر استورهای- دینی راه خود را بصورتی بنیادی از هم جدا کردند و در بسیاری از مواقع نیز علنا به روی هم تیغ کشیده اند.
امروز کم و بیش می دانیم که شکل گیری تفکر مفهومی- انتزاعی در مغرب زمین و در میان حکیمان یونان باستان بوده است، حکیمانی که با خودآگاهی از پروژهای که دنبال می کنند رسما و علنا از پیروی از لوگوس بجای میتوس سخن گفتند، پروژه ای که با تالس -یا شاید پیشتر از او- آغاز شد و با ارستو کم و بیش صورتبندی منسجم خود را باز یافت و سنت فکریای را تشکیل داد که تا به امروز همچنان پایدار است و شناخته شده.
برای نمونه ایدهی"خدا" را در تفکر مفهومی و انتزاعی و تفکر دینی و استورهای در نظر بگیرید. در تفکر دینی و استوره ای وقتی می گوییم خدا منظورمان یک موجود است که دارای ذات میباشد و وجود خارجی دارد و از خود فعل و انفعال دارد. در تفکر استوره ای این خدا دارای جسم بوده است و مثلا در تفکر یونانیان باستان خدایان در کوهی به نام المپ زندگی می کرده اند. اما در تفکر پیشرفته تر دینی (منظورم دینهای سامی است) خدا از جسم آزاد می شود و تبدیل به یک موجود متعالی روحانی و فاقد اجزا می شود. اما به هر حال وجود خارجی دارد و می تواند بر زندگی ما تاثیر بگذارد و حتی جان ما را بگیرد- یک مفهوم ذهنی قادر نیست چنین کاری کند.
اما در تفکر انتزاعی و مفهومی خدا صرفا یک "مفهوم" است؛ یک "تصور" (در معنای ارستویی اش). جایگاه مفاهیم ذهن انسان است. خدای مفهومی تنها در تفکر ما زندگی می کند نه در خارج از آن. هر چند متکلمین و فیلسوفان دینی سعی می کنند با یکسان انگاری ذهن و جهان خارج آنچه که در ذهن وجود دارد را به جهان خارج هم نسبت دهند، اما به هر حال وقتی می گوییم "مفهوم" یا "تصور" خدا ، منظور کاملا مشخص است.
زرتشت وقتی می گفت "اهورا مزدا"، و خود را فرستاده او می دانست به عنوان یک مومن هیچگاه منظورش این نبود که خدا یک مفهوم ذهنی و انتزاعی است و او فرستاده آن مفهوم ذهنی و انتزاعی است.
اگر هم شکل گیری تفکر توحیدی را انتزاع بدانیم و اگر منظور این مدعیان از تفکر انتزاعی توحید باوری زرتشت است باز هم باید گفت :
اول اینکه به لحاظ تاریخی آخناتون و موسای یکتاپرست بر زرتشت مقدم هستند (به مقاله نخستین یکتاپرست در همین وبلاگ مراجعه کنید.)
دیگر اینکه صرف یکی دانستن "خدا" انتزاع نیست و همانطور که توضیح داده شد مفهوم خدا در دین و استوره نمی تواند انتزاعی و ذهنی باشد.
+ در مورد تفاوت خدای ادیان و خدای فلاسفه به این نوشتار از داریوش آشوری مراجعه شود: پژواکِ معنايیِ سَبک در کارِ نيچه - پیوندگاهِ فلسفه و ادبیّات
زرتشت وقتی می گفت "اهورا مزدا"، و خود را فرستاده او می دانست به عنوان یک مومن هیچگاه منظورش این نبود که خدا یک مفهوم ذهنی و انتزاعی است و او فرستاده آن مفهوم ذهنی و انتزاعی است.
اگر هم شکل گیری تفکر توحیدی را انتزاع بدانیم و اگر منظور این مدعیان از تفکر انتزاعی توحید باوری زرتشت است باز هم باید گفت :
اول اینکه به لحاظ تاریخی آخناتون و موسای یکتاپرست بر زرتشت مقدم هستند (به مقاله نخستین یکتاپرست در همین وبلاگ مراجعه کنید.)
دیگر اینکه صرف یکی دانستن "خدا" انتزاع نیست و همانطور که توضیح داده شد مفهوم خدا در دین و استوره نمی تواند انتزاعی و ذهنی باشد.
+ در مورد تفاوت خدای ادیان و خدای فلاسفه به این نوشتار از داریوش آشوری مراجعه شود: پژواکِ معنايیِ سَبک در کارِ نيچه - پیوندگاهِ فلسفه و ادبیّات
آقای جوشن لو درود بر شما!
پاسخحذفنوشته تان را در خانه ی پیشین خواندم و خیلی دلم گرفت ، خیلی....
چون هنگامی که چون شمایانی ،باآن رویکرد منطقی به میهن دوستی در کار و پژوهش ، خداحافظی کنند ، ترس من از تندروان نابخرد پر آسیب در این راه ِ به گمانشان میهن دوستی ، بیش تر می شود.
باری من همیشه هوادار دگرگونی بوده امو خود نیز همیشیه ی آماده ی آن .
امیدوارم در هر راهی که هستید کامگار باشید.
و در هر راهی که باشید من خواننده ی نوشتارهای شما هستم
با مهر و سپاس