ح. جوشنلو
کسی کاو هـوای فریدون کند
دل از بند ضحاک بیرون کندفردوسی
بیایید امتحانی بکنیم. در حال و هوای بحث بر سر حوادث اخیر و تعریف کردن خاطرات وقتی که بحث حسابی داغ است و طرفین احساساتی شده اند این بیت بالا از شاهنامه را در جمع بخوانید تا بینید چه تاثیری روی انها می گذارد و چه بخشهای عظیمی از ناخودآگاهشان را قلقلک می دهد!
یک مثال دیگر. هیج اندیشیده اید که چرا جنبش اعتراضی ایران که ذاتا سکولار است، سترگ ترین نیروی خود را در روز عاشورا آزاد کرد؟ براستی این انرژی آزاد شده از کجا آمده بود؟ آیا این واکنش عظیم چیزی جز سرمشق گرفتن از استورهء جدال حق و باطل بود ؟ آیا استوره بر عقل و فکر و احساس آنهاغالب نشده بود؟ آیا جنبش در آن روز در بستر تسلیم استوره فرو نغلتیده بود؟
استوره به آنها انرژی داد . یک انرژی بیکران. چشمهایشان را بستند. و فریاد زدند. کتک زدند و کتک خوردند و گاز اشک آور استشمام کردند و به آتش کشیدند بدون اینکه زیاد فکر کنند که دارند چه می کنند. مهم در نظرشان "باطل" بود که باید از صحنه روزگار سترده می شد. دیگر چه باک از مجازات و عقوبت و اعدام و پرداخت خسارت!
***
موجها خوابیده اند آرام و رام
طبل توفان از نوا افتاده است
چشمههای شعلهور خشکیدهاند
آبــــها از آســیا افتــاده است
م-امید
اما آیا قصه فقط به اینجا ختم می شود؟ خیر! استوره علاوه بر اینکه به ما انرژی می دهد تا دست به حرکت و جنبش و عمل بزنیم، بعلاوه در تئوری نیز، برچسبهایی را در اختیار ما قرار تا با آنها، جایگاه آدمها و جریانها و حرکتها را در ذهن و روان خود مفهوم و معین و شرایط را تحلیل نماییم. به محض پایان حرکت و شسته شدن خونها از سر و صورت، روشنفکران و نظریه پردازان و نخبگان دست به کار می شوند. دستها از سنگ و چوب و باتوم تهی می شوند و قلم و بلندگو جانشین آنها می شود. اما قلم به دستان چه می نویسند؟ همان! هر طرف از اندوخته استوره ای اش خرج می کند و آن دیگری را یزیدی و ضحاکی و پیروی باطل و خود را حسینی و از تبار فریدون و پیروی حق و حقیقت معرفی می کند.طبل توفان از نوا افتاده است
چشمههای شعلهور خشکیدهاند
آبــــها از آســیا افتــاده است
م-امید
مثال می زنم (جملاتی از هر دوطرف پس از حوادث عاشورا، به عنوان قطره ای از یک اقیانوس):
آن طرفی ها: "بدون شك اغتشاشگران و فرماندهان مخفي آنها، معاويه و يزيديان زمان هستند."حضور استوره و استفاده از نمادها و برچسبهای استوره ای در ادبیات سیاسی کنونی ایران آشکار است. هر کس زودتر اقدام کند و طرفش را یزیدی و ضحاکی بنامد برنده است. هر کدام که بهتر ازین ابزار استفاده کنند نتیجه بهتری را می گیرند. و چه سهل است استفاده و خرج کردن انرژی ذخیره شده در استوره. چرا که این نبرد سرد دلیل و استدلال و آمار نمی خواهد. صرفا نسبت دادن است. زبان استوره زبان شعر و تخیل است. کاری با عقل و خرد و ریاضیات و ظرف زمانی و مکانی ندارد. اصلا استوره جایی ترک تازی می کند و ما را به عمل باز می دارد که پیشتر، به دلیلی عقل و خرد ما تضعیف شده است.
این طرفی ها: "اما دگر بار لشگر شرارت اموی چونان همیشه تاریخ در برابر صف اهورایی ملت قامت آراست تا خون عاشقی دیگر ریزد و برنایی دیگر به قربانگاه ضحاک فرستد."
آن طرفی ها: "اغتشاشگران بار ديگر نشان دادند كه جنبش آنها يزيدي و سبزشان اموي است."
این طرفی ها: " اعتراضات مردم، طبق سنت طولانی تاریخ در فرهنگ تشیع، در روز عاشورا به اوج خود رسید و ملت آگاه با درس گرفتن از پیام حسینی ظلم زمانه را نشانه گرفت "
استوره خود را به ما در گهواره -حتی پیشترش در زهدان مادر – تحمیل کرده است.
ادامه دارد ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظرات قبل از نمایش به تایید نویسنده وبلاگ می رسد. کامنتهای تبلیغاتی به نمایش گذاشته نمی شود.
اگر در کامنت گذاشتن مشکل دارید از مرورگر فایرفاکس یا کروم استفاده نمایید. با سپاس