ح. جوشنلو
pars minuta prima در زبان لاتین اصلاحی بوده در میان اهل دانش به معنی "جزء کوچک نخست " (first small part). در دانش نجوم و ریاضیاتِ قرون میانه این اصطلاح برای اشاره به "بک شصتم یک درجه" بکار می رفته است. و اصطلاح دیگر pars minuta secunda بوده است به معنی "جزء کوچک دوم" (second small part) که برای اشاره به "یک شصتم ِ یک شصتم" بکار می رفته است.
ظاهرا خاستگاه این اصطلاحها نوشتههای بطلمیوس Ptolemy (سده دوم بعد از میلاد) بوده که یک دایره را به شصت قسمت تقسیم و دوباره اجزاء را به شصت بخش تقسیم نموده و هر یک را با عبارتهایی مشابه عبارتهای بالا خوانده است.
در این عبارات minuta مونث minutes است به معنای کوچک small و ظاهرا استفادهی در معنای "دقیقه" با معنای لغوی آن بیگانه است اما باید دانست minute بدلیل معنای لغوی اش در معنای "دقیقه" بکار نمی رود بلکه در واقع خلاصهی عبارت pars minuta prima است. Secunda نیز به معنای "دوم" است و خلاصهی عبارت pars minuta secunda می باشد. این دو واژه با پیمودن تاریخی بس طولانی امروز در زبان انگلیسی تبدیل به minute و second شده اند و پس از پیدایش ساعت در شکل کنونی برای اشاره به اجزاء زمان به کار می روند.
دانشمندان مسلمان در برابر minuta از واژهی "دقیقة" استفاده کردند که معنای نخستش در زبان عربی "ذره" و "جزء" است (شاید در برابر pars در عبارات بالا به معنای جزء part). و در برابر Secunda نیز از ترجمه تحت اللفظی استفاده کردند و آنرا "ثانیة" گفتند (دوم).
در واژهنامهی دهخدا زیر واژهی "دقیقه" به نقل از "غياث" آمده است: "يک حصه از شصت حصه درجه ، و تمامي درجه هاي فلک سه صد و شصت باشد. بدانکه فلک را دوازده برج اند و هر برج را سي درجه و هر درجه را شصت دقيقه و هر دقيقه را شصت ثانيه ." این گفتاورد نشانگر کاربرد اصلی و اولیهی این دو واژهی علمی است. در عربی و فارسی نیز پس از پیدایش ساعت در شکل کنونی این واژه ها برای اشاره به اجزاء زمان بکار رفت.
در زبان فارسی استاد ابوالقاسم پرتو در "واژهیاب" برای ساعت برابر "تسوک"، برای دقیقه "دم" و برای ثانیه "دمک" را پیشنهاد کرده است. البته راه برای یافتن برابرهای دلنشینتر و گوشآشناتر بر دوستان صاحبذوق و اهل نظر باز است.
pars minuta prima در زبان لاتین اصلاحی بوده در میان اهل دانش به معنی "جزء کوچک نخست " (first small part). در دانش نجوم و ریاضیاتِ قرون میانه این اصطلاح برای اشاره به "بک شصتم یک درجه" بکار می رفته است. و اصطلاح دیگر pars minuta secunda بوده است به معنی "جزء کوچک دوم" (second small part) که برای اشاره به "یک شصتم ِ یک شصتم" بکار می رفته است.
ظاهرا خاستگاه این اصطلاحها نوشتههای بطلمیوس Ptolemy (سده دوم بعد از میلاد) بوده که یک دایره را به شصت قسمت تقسیم و دوباره اجزاء را به شصت بخش تقسیم نموده و هر یک را با عبارتهایی مشابه عبارتهای بالا خوانده است.
در این عبارات minuta مونث minutes است به معنای کوچک small و ظاهرا استفادهی در معنای "دقیقه" با معنای لغوی آن بیگانه است اما باید دانست minute بدلیل معنای لغوی اش در معنای "دقیقه" بکار نمی رود بلکه در واقع خلاصهی عبارت pars minuta prima است. Secunda نیز به معنای "دوم" است و خلاصهی عبارت pars minuta secunda می باشد. این دو واژه با پیمودن تاریخی بس طولانی امروز در زبان انگلیسی تبدیل به minute و second شده اند و پس از پیدایش ساعت در شکل کنونی برای اشاره به اجزاء زمان به کار می روند.
دانشمندان مسلمان در برابر minuta از واژهی "دقیقة" استفاده کردند که معنای نخستش در زبان عربی "ذره" و "جزء" است (شاید در برابر pars در عبارات بالا به معنای جزء part). و در برابر Secunda نیز از ترجمه تحت اللفظی استفاده کردند و آنرا "ثانیة" گفتند (دوم).
در واژهنامهی دهخدا زیر واژهی "دقیقه" به نقل از "غياث" آمده است: "يک حصه از شصت حصه درجه ، و تمامي درجه هاي فلک سه صد و شصت باشد. بدانکه فلک را دوازده برج اند و هر برج را سي درجه و هر درجه را شصت دقيقه و هر دقيقه را شصت ثانيه ." این گفتاورد نشانگر کاربرد اصلی و اولیهی این دو واژهی علمی است. در عربی و فارسی نیز پس از پیدایش ساعت در شکل کنونی این واژه ها برای اشاره به اجزاء زمان بکار رفت.
در زبان فارسی استاد ابوالقاسم پرتو در "واژهیاب" برای ساعت برابر "تسوک"، برای دقیقه "دم" و برای ثانیه "دمک" را پیشنهاد کرده است. البته راه برای یافتن برابرهای دلنشینتر و گوشآشناتر بر دوستان صاحبذوق و اهل نظر باز است.
بنابر فرهنگ ریشهشناختی استاد ملایری و چمارِ تَرمهای زمان شاید بتوان هموگهایی یافت. برای نمونه:
پاسخحذفzamân-šomâr زمانشمار = timepiece, clock
Tasu تسو (پهلوی) = hour
perik پریک از طبری = minute
Perik "minute quantity, particle"
dit دیت از پهلوی = second
dit = "the other, the second"
برای نمونه: تا تهران باید نزدیدانه (تقریبا) ۳ تسو و ۴۵ پریک راند.