کالبدشکافی زبان گفتاری-5
ح. جوشنلو
یکی از زمانهای فعل در زبان فارسی از دیرباز "ماضی نقلی" بوده است. تعریف سنتی این زمان فعل این است: عملی که در گذشته شروع شده و تمام شده ولی اثرش هنوز مورد بحث است. این زمان در گذشته با افزودن صیغه های مختلف "است" به اسم مفعول ساخته می شده. مانند رفته استم، رفته استی و ... . به مرور زمان فعل "است" در این ترکیب فرسایش یافته و گونه مختصرش رایج شده است: ماننده رفته ام و رفته ای.
ادبیات تاریخی فارسی دری سرشار است از نمونه های بکار رفته از این زمان فعل. امروز هم در نوشتار این زمان بکار می رود. اما واقعیت آن است که در گفتار عامیانه و محاوره ای مدتها است که این زمان فعل به سراشیب زوال غلتیده و کاربردش را از دست داده است. امروزه دیگر هیچ گاه در زبان محاوره مردم تهران کسی فعل "رفته ام" یا "رفته ای" را نمی شنود. بلکه بجای صیغه های مختلف این زمان از همان زمان ماضی مطلق استفاده می شود. مثلا بجای اینکه بگویند"من دیروز آنجا رفته ام اما او را ندیدم" می گویند" من دیروز آنجا رفتم اما اورا ندیدم". اما اگر کمی دقیق تر بنگریم، در همین دگرگونی نیز هنوز می توان رد پای ساختار ماضی نقلی را یافت. یک بار دیگر این جمله را بخوانید و به تلفظ فعلی که قاعدتا میبایست ماضی نقلی باشد (رفتم) توجه کنید و تلفظ آنرا با فعل دوم که ماضی مطلق است (ندیدم) مقایسه کنید: "من دیروز آنجا رفتم (رفته ام) اما او را ندیدم". مشاهده می کنید که در فعل نخست تکیه بر روی هجای پایانی فعل است (ــَم) اما در فعل دوم تکیه بر هجای نخستین (نـَ). در واقع بر روی (ــَم) پایانی فعل تاکید و مکثی می شود و شنونده دقیق را به یاد همان تلفظ کامل و مستقل (اَم) می اندازد. حال این جمله را بخوانید: "تو او را دیدی (دیده ای) و این حرف را می زنی؟" کاملا آشکار است که تکیه بر روی هجای پایانی فعل است بعکس مثلا این جمله : "دیروز او را دیدی؟" که تکیه فعل آن بر روی هجای نخست است، زیرا "ماضی مطلق" واقعی است اما "دیدی" در مثال قبل "ماضی مطلق بدل از ماضی نقلی" است.
بنابراین می توان این پدیده را نوعی فرسایش کلامی محسوب کرد. به این معنی که در این فرسایش کسره آخر اسم مفعول و همزه شکل مختصر صیغه های فعل "است" فرسایش یافته و تبدیل به صرف تاکید و تکیه و مکث شده است.(البته هنوز من نمی توانم ادعا کنم که همیشه چنین است. حد اقل در مثالهایی که در ذهن من است چنین است.)
اما جالب است که هنوز یک صیغه از شش صیغه ماضی نقلی در فارسی گفتاری امروز کاربرد فراوان دارد و آن صیغه سوم شخص مفرد است. این هم از عجایب زبان این قوم عجیب و غریب است که یک زمان فعل را منقرض می کند اما یک صیغه اش را نگه می دارد و آنرا هم بصورت بسیار چشمگیری بکار می برد. البته باید توجه داشت حتی در این یک صیغه هم هیچ گاه فعل "است" در گفتار تلفظ نمی شود و به اسم مفعول بسنده می شود: اومده، رفته، گفته، خورده و ... . مثلا می گویند " دیروز برگشته ولی کسی را ندیده". حال دیگر این با دستورنویسان جدید است که این کاربرد را هنوز همان ماضی نقلی بدانند یا با توجه به اینکه تنها یک صیغه دارد آنرا ساختاری جدید با نامی جدید معرفی کنند.
یکی از زمانهای فعل در زبان فارسی از دیرباز "ماضی نقلی" بوده است. تعریف سنتی این زمان فعل این است: عملی که در گذشته شروع شده و تمام شده ولی اثرش هنوز مورد بحث است. این زمان در گذشته با افزودن صیغه های مختلف "است" به اسم مفعول ساخته می شده. مانند رفته استم، رفته استی و ... . به مرور زمان فعل "است" در این ترکیب فرسایش یافته و گونه مختصرش رایج شده است: ماننده رفته ام و رفته ای.
ادبیات تاریخی فارسی دری سرشار است از نمونه های بکار رفته از این زمان فعل. امروز هم در نوشتار این زمان بکار می رود. اما واقعیت آن است که در گفتار عامیانه و محاوره ای مدتها است که این زمان فعل به سراشیب زوال غلتیده و کاربردش را از دست داده است. امروزه دیگر هیچ گاه در زبان محاوره مردم تهران کسی فعل "رفته ام" یا "رفته ای" را نمی شنود. بلکه بجای صیغه های مختلف این زمان از همان زمان ماضی مطلق استفاده می شود. مثلا بجای اینکه بگویند"من دیروز آنجا رفته ام اما او را ندیدم" می گویند" من دیروز آنجا رفتم اما اورا ندیدم". اما اگر کمی دقیق تر بنگریم، در همین دگرگونی نیز هنوز می توان رد پای ساختار ماضی نقلی را یافت. یک بار دیگر این جمله را بخوانید و به تلفظ فعلی که قاعدتا میبایست ماضی نقلی باشد (رفتم) توجه کنید و تلفظ آنرا با فعل دوم که ماضی مطلق است (ندیدم) مقایسه کنید: "من دیروز آنجا رفتم (رفته ام) اما او را ندیدم". مشاهده می کنید که در فعل نخست تکیه بر روی هجای پایانی فعل است (ــَم) اما در فعل دوم تکیه بر هجای نخستین (نـَ). در واقع بر روی (ــَم) پایانی فعل تاکید و مکثی می شود و شنونده دقیق را به یاد همان تلفظ کامل و مستقل (اَم) می اندازد. حال این جمله را بخوانید: "تو او را دیدی (دیده ای) و این حرف را می زنی؟" کاملا آشکار است که تکیه بر روی هجای پایانی فعل است بعکس مثلا این جمله : "دیروز او را دیدی؟" که تکیه فعل آن بر روی هجای نخست است، زیرا "ماضی مطلق" واقعی است اما "دیدی" در مثال قبل "ماضی مطلق بدل از ماضی نقلی" است.
بنابراین می توان این پدیده را نوعی فرسایش کلامی محسوب کرد. به این معنی که در این فرسایش کسره آخر اسم مفعول و همزه شکل مختصر صیغه های فعل "است" فرسایش یافته و تبدیل به صرف تاکید و تکیه و مکث شده است.(البته هنوز من نمی توانم ادعا کنم که همیشه چنین است. حد اقل در مثالهایی که در ذهن من است چنین است.)
اما جالب است که هنوز یک صیغه از شش صیغه ماضی نقلی در فارسی گفتاری امروز کاربرد فراوان دارد و آن صیغه سوم شخص مفرد است. این هم از عجایب زبان این قوم عجیب و غریب است که یک زمان فعل را منقرض می کند اما یک صیغه اش را نگه می دارد و آنرا هم بصورت بسیار چشمگیری بکار می برد. البته باید توجه داشت حتی در این یک صیغه هم هیچ گاه فعل "است" در گفتار تلفظ نمی شود و به اسم مفعول بسنده می شود: اومده، رفته، گفته، خورده و ... . مثلا می گویند " دیروز برگشته ولی کسی را ندیده". حال دیگر این با دستورنویسان جدید است که این کاربرد را هنوز همان ماضی نقلی بدانند یا با توجه به اینکه تنها یک صیغه دارد آنرا ساختاری جدید با نامی جدید معرفی کنند.
dr vahidian kamyar dar ketabe dasture zabane goftari be in mored eshare karde and.
پاسخحذفجناب خسرو من این کتاب را نخوانده ام و هر چه هم که جستجو کردم نتوانستم در بازار کتاب آنرا پیدا کنم. امیدوارم این استاد بزرگ سخنان من را مورد تایید قرار داده باشد.
پاسخحذفآقای جوشن لو
پاسخحذفشما کاملا درست متوجه شده اید. شاید براتون جالب باشه که بدونین ما معلم فارسی ها در حقیقت این را درس می دیم با گفتن همین چیزی که شما گفتین تفاوت تکیه در فعل گذشته ساده و صورت گفتاری فعل ماضی نقلی که تکیه روی هجای آخر است ولی در اولی روی هجای اول. البته منظور از هجای اول پیشوندها نیست چرا که پیشوند ها مثل ن یا می در هر فعلی تکیه دارند.
ولی یک چیزی که من اینجا متوجه شده ام این است که فعل بخصوص در لهجه ی تهرانی شبیه به فعل گذشته ساده شده به طوری که از خیلی تهرانی ها که بپرسی خودشان تفاوت را احساس نمی کنند ولی برای من که از استان اصفهان هستم تفاوت هنوز خیلی محسوس است.
ح ب
سلام خانم بهادرانی
پاسخحذفممنون از توضیحاتتان. این تهرانی ها را اگر رها کنی همه زمانها را می کنند یکی!
سلام استاد فرزانه جوشن لو!
پاسخحذفمن از نوشته های شما در افغانستان استفاده می کنم.
استاد من یک مقاله خدمت شما برای ابراز نظر شما به ای میل شما فرستاده بودم امید در مورد آن نظر خویش را ابراز بدارید.
همه شما ها خودتون رو با این چرت و پرت ها سر کار گذاشته اید
پاسخحذفشما هم farsi1 بینید بهتر است تا این چرت و پرتها را بخوانید. به سلامت
پاسخحذفجناب حوشن لو جوابتان در کامنتِ بالا بسیار خوب بود. ولی جِدَّن از خوندَنِ این متن لذت بردم. علاقه ی خیلی زیادی به زبانشناسی دارم، مخصوصَن زبانشناسیِ فارسی. سپاسگزارم که این وبلاگ رو مدیریت می کنید، نه فقط در زبانشناسی بلکه در بقیه ی دسته بندی ها هم جالب و خوب می نویسید.
پاسخحذفخسته نباشید.
با درود خواهش می کنم
پاسخحذف