ح. جوشنلو
یکی از دغدغههای پیش روی هر زبانی در راه تبدیل شدن به یک زبان نوین، درستآیین و خردمندانه، جهش هرچه سریعتر به سوی سادگی و کنارنهادن ناپاکیها و آلودگیها و هنجارهای دستوپاگیر بازمانده از منطق حاکم بر روزگاران کهن است. روزگار نو منطق نو میخواهد و منطق نو زبان و خط نو.
یکی از این آلودگیهای بازمانده از روزگاران کهن در خط پارسی، وجود بیش از یک نویسه (1) برای برخی از واجها(2) است. بیگفتگو است که این چندگانه نویسی از کاربست واژههای عربی در زبان فارسی سرچشمه گرفته است. برای نمونه وجود دو نویسهی «ت» و «ط» برای واج ((t و همچنین نویسههای «س»، «ص» و «ث» برای واج ((s. در زبان عربی کاربست این نویسههای گوناگون درست و خردمندانه است چرا که هر یک از اینها در برابر یک واج با واگویش متفاوت قرار می گیرد. اما وجود این چندگانگی در خط پارسی خردمندانه و پذیرفتنی نیست. چرا که در واگویش، این نویسهها هیچ تفاوتی با هم ندارند. براین پایه اگر خط پارسی بخواهد خود را بازسازی کند و تبدیل به خطی آراسته، روان، ساده و منطقی شود ناگزیر است تا آنجا که ممکن است به یکگانهنویسی روی آورد تا از کمند این آشفتگیها برهد.
دراین نوشتار میکوشم برپایهی آنچه تا کنون گفته شد با تمرکز بر روی یکی از این واجهای دارای چند نویسه یعنی "ت/ط" در خط پارسی، راه حلهایی را در راستای تحقق آرمان پیشگفته (ساده و خردمندانهنویسی و کنار نهادن چندگانهنویسی) پیشنهاد کنم؛ البته بیگفتگو است که رویکرد کلی کاهش هر چه بیشتر نویسهی "ط" می باشد.
اینک برای بررسی بهتر واژههایی را که در آنها نویسه "ط" بکار رفته است، آنها را به چهار دسته تقسیم می نمایم سپس تلاش می کنم دیدگاهم را دربارهی هر یک از این دستهها صورتبندی نمایم:
دستهی نخست: اعضای این دسته واژههایی هستند که در اصل عربی هستند و به همان گونه وارد زبان پارسی شدهاند. مانند طول، طیر، طرح، طیران و ... . در پیرامون این گروه، تا اطلاع ثانوی ناگزیریم همچنان از همان نویسه "ط" بهره بریم. چرا که شمار واژههای وامی "ط"دار در پارسی امروز بسیار زیاد است و به کنارنهادن این نویسه ممکن است به آشفتگی و پریشانی در خط بینجامد و از سویی ایجاد چنین دگرگونی ِ بنیادینی - که تنها مربوط به نویسهی "ط" نیست بلکه سایر حرفهای تازی را نیز دربرمیگیرد - نیازمند یک عزم و آهنگ ملی است و تنها یک "ملت" است که می تواند چنین تصمیم بنیادینی را در بارهی دبیرهی خود بگیرد. پژوهشگران و نویسندگان به اندازهی توان خود، تنها می توانند بنیادهای نِگَریک چنین دگرگونیهایی را بپرورانند.
دستهی دوم: این دسته دربرگیرندهی واژههایی است که در اصل عربی نیستند بلکه بدلیل کاربست هنجارهای واگویشی عربی دارای نویسه "ط" شده اند (به اصطلاح مُعرَّب شدهاند) و سپس با همانگونهی تازیگشته وارد زبان پارسی شدهاند. مانند امپراطور و ...
در اینجا بر این باورم که باید با اعتماد به خود، پوشش تازیکانهی این واژهها را به کنار بنهیم و آنها را با در نظر گرفتن هنجارهای نگارشی و واگویشی و شنیداری خودمان بازسازی کنیم. چرا که "ط" نماد کاربست هنجارهای شنیداری و واگویشی تازی است و هیچ منطقی نمی تواند کاربست آن را در زبان پارسی توجیه نماید. هر زبانی خود شایستگی و حق آنرا دارد که بر هر واژهی بیگانه که برخورد می کند رنگ بومی بزند و از این رهگذر آنرا در خود فرو بلعد. بر این پایه بر این باورم که همهی این واژهها را باید از نو با هنجارهای گویشی و شنیداری ایرانی بازسازی کنم.
برای نمونه "امپراطور" (imperator) واژهای است فرنگی که تازیان آنرا "اِمبَراطور" شنیده و بکار بستهاند. حال چه بایستگیای در میان است که ما ایرانیان هم این واژه را درست همینطور بنویسیم در حالی که ما واج "ط" در پارسی نداریم. پس یک ایرانی باید این واژه را درپوششی بومی به کار برد و "امپراتور" بنویسد – یعنی همانطور که می گوید و می شنود بنویسد.
همچنین است باطری (battery) که باید "باتری" نوشته شود. همچنین "بلیط" (Billet) که نگارش درست آن "بلیت" است. استوره نیز در همین گروه است(معرب واژهی یونانی historia ).
یک زیرگروه بزرگ این دسته، نام بزرگان غیرعربی است که معرب شده و سپس در پارسی بهنادرستی به همان گونهی تازیگشته به کار رفتهاند. همچون: ارسطو (ارستو)، سقراط (سقرات)، ذیمقراطیس (دموکریتوس)، طالس (تالس) و ... . همچنین است واژه های ترکی که با توجه به اینکه در زبان ترکی مخرج «ط» وجود ندارد بنابر این بهتر است واژه های ترکی را با «ط» ننویسیم. مانند باتلاق که برخی به نادرست باطلاق می نویسند. بی گفتگو است که این واژهها در اصل تازی نیستند بلکه تازیشدهاند و برپایهی آنچه گفتهآمد زبان پارسی هیچ بایستگی ِ منطقی برای پاسداشت این رسم الخط غیر بومی نمی یابد.
دسته سوم: این دسته واژههای در اصل پارسی هستند که از سوی تازیان معرب شده و بدلیل چیرگی تازیان در دورههایی از تاریخ گونهی نوشتاری آنها بر بومیان غلبه کرده و آنها نیز آن واژهها را به همانگونهی تازیگشته به کاربستهاند. مانند طوس ( پهلوان و شهری ایرانی که باید توس نوشته شد)، اسطوانه (که پارسی است و باید با "ت" نوشته شود.). همچنین است طنبور (تنبور)، طراز (تراز)، طوطی (توتی)، طاس (تاس)، طپیدن (تپیدن)، طوطیا (توتیا)، غلطیدن (غلتیدن)، خطمی (ختمی، گونهای گل)، طوس (توس) و... که همه پارسی بوده و باید با "ت" نوشته شوند.
گمان می کنم کسی در برابر بایستگی دگرگونی نوشتار این واژهها گفتگویی نداشته باشد. و البته در این اواخر چنین دگرگونی نیکویی خودبهخود در حال شکل گیری است.
دسته چهارم: واژههایی که در عمل دارای دو گونهی نوشتاری هستند. یعنی هم با "ت" نوشته می شوند و هم با "ط" و هر دو گونه نیز کم وبیش جاافتاده است. دربارهی این واژهها باچشم پوشی از اصل و ریشهشان می توانیم بدون هیچگونه تردیدی گونهی "ت"دار را برگزینیم و بهکارگیریم. چرا که نویسهی "ط" برای خط پارسی یک آلودگی است که باید پاکسازی شود. حال که به هر دلیلی زمینهی این پاکسازی فراهم آمده است خردمندانه آنست که از این دوگانهنویسی سود بریم و با برگزیدن و گسترش دادن گونهی "ت"دار در راستای آرمانمان (دستیابی به خطی آسان و خردمندانه و درستآیین) گام برداریم. در زیر شماری از این واژهها را می بینید:
سفسطه/سفسته، اطاق/اتاق، اطو/اتو، اطراق/اتراق، تارم/طارم، طرخون/ترخون، قوطی/ قوتی، طپانچه/ تپانچه ... که در همهی اینها باید گونهی "ت"دار را برگزید و گسترش داد.
پینوشتها
1- در این نوشتار "نویسه" به معنای هر یک از حروف الفبا (در نوشتار) به کار رفته است. مانند نویسههای "ص" ، "ط"، "ج" و ... .
2- در این نوشتار "واج" به معنای حروف الفبا (در گفتار) به کار رفته است. برای نمونه یک واج (t) در گفتار داریم که با دو نویسهی "ت" و "ط" نوشته می شود و یک واج (z) داریم که با نویسههای "ز" و "ظ" و "ذ" و "ض"نوشته می شود.
کتابنامه
درونمایه و راهکارهای ارائه شده در نوشتار بالا متعلق به نویسنده است اما برای یافتن نمونهها و ریشهی واژهها و گونه های نوشتاری آنها از بنمایههای زیر بهره گرفته شده است:
1- فرهنگ عمید
2- غلط ننویسیم / دکتر ابو الحسن نجفی / مرکز نشر دانشگاهی
3- دستور خط فارسی / مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی
4- فرهنگ معاصر عربی- فارسی / دکتر آذرتاش آذرنوش
یکی از دغدغههای پیش روی هر زبانی در راه تبدیل شدن به یک زبان نوین، درستآیین و خردمندانه، جهش هرچه سریعتر به سوی سادگی و کنارنهادن ناپاکیها و آلودگیها و هنجارهای دستوپاگیر بازمانده از منطق حاکم بر روزگاران کهن است. روزگار نو منطق نو میخواهد و منطق نو زبان و خط نو.
یکی از این آلودگیهای بازمانده از روزگاران کهن در خط پارسی، وجود بیش از یک نویسه (1) برای برخی از واجها(2) است. بیگفتگو است که این چندگانه نویسی از کاربست واژههای عربی در زبان فارسی سرچشمه گرفته است. برای نمونه وجود دو نویسهی «ت» و «ط» برای واج ((t و همچنین نویسههای «س»، «ص» و «ث» برای واج ((s. در زبان عربی کاربست این نویسههای گوناگون درست و خردمندانه است چرا که هر یک از اینها در برابر یک واج با واگویش متفاوت قرار می گیرد. اما وجود این چندگانگی در خط پارسی خردمندانه و پذیرفتنی نیست. چرا که در واگویش، این نویسهها هیچ تفاوتی با هم ندارند. براین پایه اگر خط پارسی بخواهد خود را بازسازی کند و تبدیل به خطی آراسته، روان، ساده و منطقی شود ناگزیر است تا آنجا که ممکن است به یکگانهنویسی روی آورد تا از کمند این آشفتگیها برهد.
دراین نوشتار میکوشم برپایهی آنچه تا کنون گفته شد با تمرکز بر روی یکی از این واجهای دارای چند نویسه یعنی "ت/ط" در خط پارسی، راه حلهایی را در راستای تحقق آرمان پیشگفته (ساده و خردمندانهنویسی و کنار نهادن چندگانهنویسی) پیشنهاد کنم؛ البته بیگفتگو است که رویکرد کلی کاهش هر چه بیشتر نویسهی "ط" می باشد.
اینک برای بررسی بهتر واژههایی را که در آنها نویسه "ط" بکار رفته است، آنها را به چهار دسته تقسیم می نمایم سپس تلاش می کنم دیدگاهم را دربارهی هر یک از این دستهها صورتبندی نمایم:
دستهی نخست: اعضای این دسته واژههایی هستند که در اصل عربی هستند و به همان گونه وارد زبان پارسی شدهاند. مانند طول، طیر، طرح، طیران و ... . در پیرامون این گروه، تا اطلاع ثانوی ناگزیریم همچنان از همان نویسه "ط" بهره بریم. چرا که شمار واژههای وامی "ط"دار در پارسی امروز بسیار زیاد است و به کنارنهادن این نویسه ممکن است به آشفتگی و پریشانی در خط بینجامد و از سویی ایجاد چنین دگرگونی ِ بنیادینی - که تنها مربوط به نویسهی "ط" نیست بلکه سایر حرفهای تازی را نیز دربرمیگیرد - نیازمند یک عزم و آهنگ ملی است و تنها یک "ملت" است که می تواند چنین تصمیم بنیادینی را در بارهی دبیرهی خود بگیرد. پژوهشگران و نویسندگان به اندازهی توان خود، تنها می توانند بنیادهای نِگَریک چنین دگرگونیهایی را بپرورانند.
دستهی دوم: این دسته دربرگیرندهی واژههایی است که در اصل عربی نیستند بلکه بدلیل کاربست هنجارهای واگویشی عربی دارای نویسه "ط" شده اند (به اصطلاح مُعرَّب شدهاند) و سپس با همانگونهی تازیگشته وارد زبان پارسی شدهاند. مانند امپراطور و ...
در اینجا بر این باورم که باید با اعتماد به خود، پوشش تازیکانهی این واژهها را به کنار بنهیم و آنها را با در نظر گرفتن هنجارهای نگارشی و واگویشی و شنیداری خودمان بازسازی کنیم. چرا که "ط" نماد کاربست هنجارهای شنیداری و واگویشی تازی است و هیچ منطقی نمی تواند کاربست آن را در زبان پارسی توجیه نماید. هر زبانی خود شایستگی و حق آنرا دارد که بر هر واژهی بیگانه که برخورد می کند رنگ بومی بزند و از این رهگذر آنرا در خود فرو بلعد. بر این پایه بر این باورم که همهی این واژهها را باید از نو با هنجارهای گویشی و شنیداری ایرانی بازسازی کنم.
برای نمونه "امپراطور" (imperator) واژهای است فرنگی که تازیان آنرا "اِمبَراطور" شنیده و بکار بستهاند. حال چه بایستگیای در میان است که ما ایرانیان هم این واژه را درست همینطور بنویسیم در حالی که ما واج "ط" در پارسی نداریم. پس یک ایرانی باید این واژه را درپوششی بومی به کار برد و "امپراتور" بنویسد – یعنی همانطور که می گوید و می شنود بنویسد.
همچنین است باطری (battery) که باید "باتری" نوشته شود. همچنین "بلیط" (Billet) که نگارش درست آن "بلیت" است. استوره نیز در همین گروه است(معرب واژهی یونانی historia ).
یک زیرگروه بزرگ این دسته، نام بزرگان غیرعربی است که معرب شده و سپس در پارسی بهنادرستی به همان گونهی تازیگشته به کار رفتهاند. همچون: ارسطو (ارستو)، سقراط (سقرات)، ذیمقراطیس (دموکریتوس)، طالس (تالس) و ... . همچنین است واژه های ترکی که با توجه به اینکه در زبان ترکی مخرج «ط» وجود ندارد بنابر این بهتر است واژه های ترکی را با «ط» ننویسیم. مانند باتلاق که برخی به نادرست باطلاق می نویسند. بی گفتگو است که این واژهها در اصل تازی نیستند بلکه تازیشدهاند و برپایهی آنچه گفتهآمد زبان پارسی هیچ بایستگی ِ منطقی برای پاسداشت این رسم الخط غیر بومی نمی یابد.
دسته سوم: این دسته واژههای در اصل پارسی هستند که از سوی تازیان معرب شده و بدلیل چیرگی تازیان در دورههایی از تاریخ گونهی نوشتاری آنها بر بومیان غلبه کرده و آنها نیز آن واژهها را به همانگونهی تازیگشته به کاربستهاند. مانند طوس ( پهلوان و شهری ایرانی که باید توس نوشته شد)، اسطوانه (که پارسی است و باید با "ت" نوشته شود.). همچنین است طنبور (تنبور)، طراز (تراز)، طوطی (توتی)، طاس (تاس)، طپیدن (تپیدن)، طوطیا (توتیا)، غلطیدن (غلتیدن)، خطمی (ختمی، گونهای گل)، طوس (توس) و... که همه پارسی بوده و باید با "ت" نوشته شوند.
گمان می کنم کسی در برابر بایستگی دگرگونی نوشتار این واژهها گفتگویی نداشته باشد. و البته در این اواخر چنین دگرگونی نیکویی خودبهخود در حال شکل گیری است.
دسته چهارم: واژههایی که در عمل دارای دو گونهی نوشتاری هستند. یعنی هم با "ت" نوشته می شوند و هم با "ط" و هر دو گونه نیز کم وبیش جاافتاده است. دربارهی این واژهها باچشم پوشی از اصل و ریشهشان می توانیم بدون هیچگونه تردیدی گونهی "ت"دار را برگزینیم و بهکارگیریم. چرا که نویسهی "ط" برای خط پارسی یک آلودگی است که باید پاکسازی شود. حال که به هر دلیلی زمینهی این پاکسازی فراهم آمده است خردمندانه آنست که از این دوگانهنویسی سود بریم و با برگزیدن و گسترش دادن گونهی "ت"دار در راستای آرمانمان (دستیابی به خطی آسان و خردمندانه و درستآیین) گام برداریم. در زیر شماری از این واژهها را می بینید:
سفسطه/سفسته، اطاق/اتاق، اطو/اتو، اطراق/اتراق، تارم/طارم، طرخون/ترخون، قوطی/ قوتی، طپانچه/ تپانچه ... که در همهی اینها باید گونهی "ت"دار را برگزید و گسترش داد.
پینوشتها
1- در این نوشتار "نویسه" به معنای هر یک از حروف الفبا (در نوشتار) به کار رفته است. مانند نویسههای "ص" ، "ط"، "ج" و ... .
2- در این نوشتار "واج" به معنای حروف الفبا (در گفتار) به کار رفته است. برای نمونه یک واج (t) در گفتار داریم که با دو نویسهی "ت" و "ط" نوشته می شود و یک واج (z) داریم که با نویسههای "ز" و "ظ" و "ذ" و "ض"نوشته می شود.
کتابنامه
درونمایه و راهکارهای ارائه شده در نوشتار بالا متعلق به نویسنده است اما برای یافتن نمونهها و ریشهی واژهها و گونه های نوشتاری آنها از بنمایههای زیر بهره گرفته شده است:
1- فرهنگ عمید
2- غلط ننویسیم / دکتر ابو الحسن نجفی / مرکز نشر دانشگاهی
3- دستور خط فارسی / مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی
4- فرهنگ معاصر عربی- فارسی / دکتر آذرتاش آذرنوش
حرف الفبایی و آوای «ط» در خط و زبان اوستایی وجود دارد و الزاما مرتبط با عربی نیست . این نکته ای است که معمولا به آن توجه نمیشود.
پاسخحذف