ح. جوشنلو
شکلگیری واژهی "زندیک" به مفهوم "بددین" و "فاسد العقیده" برای نخستین بار در دوران حکومت ساسانیان از سوی موبدان و سپس سرکوب و از دم تیغ گذراندن همهی کسانی که به بلای این دشنام ایدئولوژیک! گرفتار شده بودند، لکهی ننگی است بر دامان فرهنگ و تمدن درخشان ایران باستان که بدست موبدان و در بستر اتحاد دین و حکومت رقم خورده و رایحهی تعفنش هنوز به مشام میرسد.
سد افسوس که وارثان زرتشت ، موبدان ساسانی، مدلی را فراهم آوردند که از آن پس حکام دیگر جاها توانستند با بهره گیری از آن به سرکوب و ریشهکن کردن مخالفان ایدئولوژیک خود بپردازند. اینست که دستگاه خلافت عباسی در دوران اسلامی تنها بهایی که برای به فراهم کردن زمینهی به خاک و خون کشیدن مخالفانش پرداخت، صرفا "معرب" کردن این واژهی پیشپرداخته بدست موبدان بود(زندیق). بگذریم! در این نوشتار سر آن ندارم که به ارزیابیهای تاریخی و فرهنگی بپردازم بلکه هدف تنها ریشهیابی این واژه است.
همچون بسیاری دیگر از واژههای کهن، ریشهیابی و شناسایی این واژه نیز آوردگاه دیدگاههای گوناگون صاحبنظران بوده است. تقریبا پذیرفته شده است که "زندیق" معرب "زندیگ" یا "زندیک" فارسی میانه (پهلوی) است که خود از "زند" و پسوند "یک" ساخته شده است. این واژه نخستین بار در سنگنوشتهی "کرتیر" موبدانموبد سه شاه ساسانی (هرمز اول، بهرام اول و بهرام دوم) در سدهی سوم مسیحی– که در آن با سرفرازی به کشتارها و جنایتهایش می نازد- به کار رفته است و منظور از آن افراد بددین و فاسد العقیده بویژه مانویان بوده است.
این واژه در زبان عربی در دوران خلافت عباسی معرّب و تبدیل به "زندیق" شده است (به کسر ز). جمع آن "زَنادقة" و "زنادیق" است. اسم آن "الزَندَقة" است به معنای "بددینی" و حتی از آن فعل هم ساخته شده است: "تَزَندَق" به معنای "زندیق شد".
در اینجا به مشهورترین نظرات در زمینهی ریشهیابی و شناسایی این واژه می پردازم:
1- نخستین نظری که در پیرامون این واژه مطرح شده است نظری است عامیانه که از سوی پارهای از نویسندگان در دورهی اسلامی مطرح شده است. بر پایهی این نظر "زندیق" همان "زندین" یا "زندکیش" است یعنی کسی که دینش پیروی از زنان است. ناگفته آشکار است که این نظر جایگاهی ندارد.
2- در اوستا واژهی "zanda" اسم علمی (خاص) است برای یک ملحد و بدکار. بر این پایه، عده ای بر این باورند که "زندیگ" یا "زندیک" صفت (اسم منسوب) این نام خاص می باشد و برای نامیدن افراد بدکار و بددین از آن استفاده می شده است. این نظر نیز زیاد مورد توجه واقع نشده است.
3- عده ای "زندیک" را پارسی شدهی واژهی آرامی "صَدّیقای" (در عربی صدّیق) می دانند. چرا که آماج این اتهام ایدئولوژیک در آغاز همانا مانویان بودهاند و مانویان طبقات عالی و برگزیدهی خود را "صدیق" می نامیده اند. این صاحبنظران بر این باورند که این واژه از زبان و فرهنگ آرامی وارد زبان فارسی شده است و به "زندیک" تبدیل شده و برای نامیدن مانویان و سپس دیگر دگراندیشان به کار رفته است.
4- برخی بر این باورند که بین این واژه و "زند" اوستا پیوند معنایی وجود دارد. در دوران ساسانی زبان اوستایی برای ایرانیان کهنه و غیر قابل فهم شده بود. بنا بر این اوستا به زبان پارسی میانه و خط پهلوی برگردان و باز نویسی شد و بعلاوه تفسیرهایی نیز بر آن افزوده شد. این برگردان اوستا و تفسیرهای آن رویهمرفته "زند اوستا" نامیده شد. بر این پایه "زند" به معنای تفسیر و تاویل است و این صاحبنظران بر این باورند که موبدان هر کس را که سخنی مخالف با فهم رایج از اوستا میزده است و به تفسیر و تاویل آن روی میآورده و یا در صدد ایجاد نوآوری در آموزههای رسمی زرتشتی گام بر میداشته، زندی (زندیک) می خواندهاند.
5- و اما اخرین نظر از این قرار است که واژهی "زندیگ" پارسی میانه از واژهی اوستایی "zantay" به معنای آگاه شدن ساخته شده که خود از ریشهی "zan" به معنای "دانستن" است. و بر این پایه زندیگ به معنای "عارف" و "آگاه" است.
توضیح آنکه اگر به تاریخ ظهور این واژه در سدهی سوم مسیحی توجه کنیم می بینیم که همزمان با ظهور مانویان است. از سویی باید توجه داشت که کیش مانوی خود شاخهای از آیین گنوسی (Gnosticism) است که در دورهی ساسانی پیروان این آیین در آسیای غربی نفوذ و جمعیت فراوانی یافته بودند و گذشته از پراکندگیها و شاخههای گوناگون همگی به یک نام خوانده میشدند. پیروان این آیین گنوسی (Gnostic) نامیده میشدند.
با این مقدمات جای شگفتی است اگر در برابر این واژه در دربار ساسانی معادلی وجود نداشته باشد بویژه اینکه سران این آیین در آن زمان دشمن دستگاه قدرت و نفوذ موبدان محسوب میشدند. لذا این پژوهشگران نتیجه گیری می کنند که "زندیگ" برابری است برای این واژه (Gnostic) در دستگاه امپراتوری ساسانی.
برای تقویت این دیدگاه توجیهات زبانشناختی هم موجود است. این پژوهشگران برآنند که "زندیگ" درست به معنی "Gnostic" به معنای عارف و آگاه است. این واژه که یونانی است از ریشهی "gnos" یونانی به معنای دانستن است که با dan و zanدر زبانهای ایرانی و سایر زبانهای آریایی یکی است.
در پایان یاداور می شوم صرف نظر از معنا و وجه اشتقاق واژهی زندیق در دوران اسلامی شعوبیان آنرا به معنای "آزاداندیش " به کار میبردهاند. مهدی اخوان ثالث نیز در موخرهی "این اوستا " در وصف "مزدک" بارها او را "زندیق" محترم و بزرگوارمیخواند و سپس در پاورقی مینویسد:" مقصود از زندیق آدم پاک و آزاد اندیش است ولا غیر".
بنمایهها
۱- زندیق / مهرداد بهار / ماهنامه سخن / سال ۲۶ شماره ۸
۲- سنجهای برای وجه اشتقاق و معنای زندیق / محمد کریمی زنجانی اصل / در کتاب بدعتگرایی و زندقه در ایران عهد ساسانی - نشر اختران
۳- راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی / دکتر آذرتاش آذرنوش / انتشارات توس
۴- واژهنامه علامه دهخدا
5- از این اوستا / مهدی اخوان ثالث / نشر زمستان
6- المنجد فی اللغة
7- تاریخ زبان فارسی / دکتر مهری باقری / نشر قطره
شکلگیری واژهی "زندیک" به مفهوم "بددین" و "فاسد العقیده" برای نخستین بار در دوران حکومت ساسانیان از سوی موبدان و سپس سرکوب و از دم تیغ گذراندن همهی کسانی که به بلای این دشنام ایدئولوژیک! گرفتار شده بودند، لکهی ننگی است بر دامان فرهنگ و تمدن درخشان ایران باستان که بدست موبدان و در بستر اتحاد دین و حکومت رقم خورده و رایحهی تعفنش هنوز به مشام میرسد.
سد افسوس که وارثان زرتشت ، موبدان ساسانی، مدلی را فراهم آوردند که از آن پس حکام دیگر جاها توانستند با بهره گیری از آن به سرکوب و ریشهکن کردن مخالفان ایدئولوژیک خود بپردازند. اینست که دستگاه خلافت عباسی در دوران اسلامی تنها بهایی که برای به فراهم کردن زمینهی به خاک و خون کشیدن مخالفانش پرداخت، صرفا "معرب" کردن این واژهی پیشپرداخته بدست موبدان بود(زندیق). بگذریم! در این نوشتار سر آن ندارم که به ارزیابیهای تاریخی و فرهنگی بپردازم بلکه هدف تنها ریشهیابی این واژه است.
همچون بسیاری دیگر از واژههای کهن، ریشهیابی و شناسایی این واژه نیز آوردگاه دیدگاههای گوناگون صاحبنظران بوده است. تقریبا پذیرفته شده است که "زندیق" معرب "زندیگ" یا "زندیک" فارسی میانه (پهلوی) است که خود از "زند" و پسوند "یک" ساخته شده است. این واژه نخستین بار در سنگنوشتهی "کرتیر" موبدانموبد سه شاه ساسانی (هرمز اول، بهرام اول و بهرام دوم) در سدهی سوم مسیحی– که در آن با سرفرازی به کشتارها و جنایتهایش می نازد- به کار رفته است و منظور از آن افراد بددین و فاسد العقیده بویژه مانویان بوده است.
این واژه در زبان عربی در دوران خلافت عباسی معرّب و تبدیل به "زندیق" شده است (به کسر ز). جمع آن "زَنادقة" و "زنادیق" است. اسم آن "الزَندَقة" است به معنای "بددینی" و حتی از آن فعل هم ساخته شده است: "تَزَندَق" به معنای "زندیق شد".
در اینجا به مشهورترین نظرات در زمینهی ریشهیابی و شناسایی این واژه می پردازم:
1- نخستین نظری که در پیرامون این واژه مطرح شده است نظری است عامیانه که از سوی پارهای از نویسندگان در دورهی اسلامی مطرح شده است. بر پایهی این نظر "زندیق" همان "زندین" یا "زندکیش" است یعنی کسی که دینش پیروی از زنان است. ناگفته آشکار است که این نظر جایگاهی ندارد.
2- در اوستا واژهی "zanda" اسم علمی (خاص) است برای یک ملحد و بدکار. بر این پایه، عده ای بر این باورند که "زندیگ" یا "زندیک" صفت (اسم منسوب) این نام خاص می باشد و برای نامیدن افراد بدکار و بددین از آن استفاده می شده است. این نظر نیز زیاد مورد توجه واقع نشده است.
3- عده ای "زندیک" را پارسی شدهی واژهی آرامی "صَدّیقای" (در عربی صدّیق) می دانند. چرا که آماج این اتهام ایدئولوژیک در آغاز همانا مانویان بودهاند و مانویان طبقات عالی و برگزیدهی خود را "صدیق" می نامیده اند. این صاحبنظران بر این باورند که این واژه از زبان و فرهنگ آرامی وارد زبان فارسی شده است و به "زندیک" تبدیل شده و برای نامیدن مانویان و سپس دیگر دگراندیشان به کار رفته است.
4- برخی بر این باورند که بین این واژه و "زند" اوستا پیوند معنایی وجود دارد. در دوران ساسانی زبان اوستایی برای ایرانیان کهنه و غیر قابل فهم شده بود. بنا بر این اوستا به زبان پارسی میانه و خط پهلوی برگردان و باز نویسی شد و بعلاوه تفسیرهایی نیز بر آن افزوده شد. این برگردان اوستا و تفسیرهای آن رویهمرفته "زند اوستا" نامیده شد. بر این پایه "زند" به معنای تفسیر و تاویل است و این صاحبنظران بر این باورند که موبدان هر کس را که سخنی مخالف با فهم رایج از اوستا میزده است و به تفسیر و تاویل آن روی میآورده و یا در صدد ایجاد نوآوری در آموزههای رسمی زرتشتی گام بر میداشته، زندی (زندیک) می خواندهاند.
5- و اما اخرین نظر از این قرار است که واژهی "زندیگ" پارسی میانه از واژهی اوستایی "zantay" به معنای آگاه شدن ساخته شده که خود از ریشهی "zan" به معنای "دانستن" است. و بر این پایه زندیگ به معنای "عارف" و "آگاه" است.
توضیح آنکه اگر به تاریخ ظهور این واژه در سدهی سوم مسیحی توجه کنیم می بینیم که همزمان با ظهور مانویان است. از سویی باید توجه داشت که کیش مانوی خود شاخهای از آیین گنوسی (Gnosticism) است که در دورهی ساسانی پیروان این آیین در آسیای غربی نفوذ و جمعیت فراوانی یافته بودند و گذشته از پراکندگیها و شاخههای گوناگون همگی به یک نام خوانده میشدند. پیروان این آیین گنوسی (Gnostic) نامیده میشدند.
با این مقدمات جای شگفتی است اگر در برابر این واژه در دربار ساسانی معادلی وجود نداشته باشد بویژه اینکه سران این آیین در آن زمان دشمن دستگاه قدرت و نفوذ موبدان محسوب میشدند. لذا این پژوهشگران نتیجه گیری می کنند که "زندیگ" برابری است برای این واژه (Gnostic) در دستگاه امپراتوری ساسانی.
برای تقویت این دیدگاه توجیهات زبانشناختی هم موجود است. این پژوهشگران برآنند که "زندیگ" درست به معنی "Gnostic" به معنای عارف و آگاه است. این واژه که یونانی است از ریشهی "gnos" یونانی به معنای دانستن است که با dan و zanدر زبانهای ایرانی و سایر زبانهای آریایی یکی است.
در پایان یاداور می شوم صرف نظر از معنا و وجه اشتقاق واژهی زندیق در دوران اسلامی شعوبیان آنرا به معنای "آزاداندیش " به کار میبردهاند. مهدی اخوان ثالث نیز در موخرهی "این اوستا " در وصف "مزدک" بارها او را "زندیق" محترم و بزرگوارمیخواند و سپس در پاورقی مینویسد:" مقصود از زندیق آدم پاک و آزاد اندیش است ولا غیر".
بنمایهها
۱- زندیق / مهرداد بهار / ماهنامه سخن / سال ۲۶ شماره ۸
۲- سنجهای برای وجه اشتقاق و معنای زندیق / محمد کریمی زنجانی اصل / در کتاب بدعتگرایی و زندقه در ایران عهد ساسانی - نشر اختران
۳- راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی / دکتر آذرتاش آذرنوش / انتشارات توس
۴- واژهنامه علامه دهخدا
5- از این اوستا / مهدی اخوان ثالث / نشر زمستان
6- المنجد فی اللغة
7- تاریخ زبان فارسی / دکتر مهری باقری / نشر قطره
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظرات قبل از نمایش به تایید نویسنده وبلاگ می رسد. کامنتهای تبلیغاتی به نمایش گذاشته نمی شود.
اگر در کامنت گذاشتن مشکل دارید از مرورگر فایرفاکس یا کروم استفاده نمایید. با سپاس