ح. جوشنلو
1
1
یکی از مفاهیم بسیار پرکاربرد و بنیادین درحوزه علوم انسانی جدید و فلسفه پسامدرن discourse است که در زبان فارسی بیشتر با معادل "گفتمان" شناخته می شود. اما این واژه در زبان فارسی ماجرا زیاد دارد.
ابتدا به ساختار اشتقاقی واژه بپردازیم. این واژه از دو بخش تشکیل شده است. بن ماضی «گفت»+ پسوند «مان».
پسوند اسم ساز «مان» در گذشته با ملحق شدن به بن فعل، مصدر می ساخته است: زایمان (زاییدن) و گاهی معنی شباهت را می رسانده: آسمان و ریسمان و بعضی موارد نیز معنی نسبت داشته: دودمان، ترکمان و... .[1]
در سالهای اخیر از این پسوند بطور نه چندان نظاممند استفاده شده و با آن واژه های فراوانی ساخته شده است. واژه هایی مانند سازمان، پودمان، ساختمان، پرسمان و ... . یکی از واژه هایی که این اواخر با این پسوند ساخته شده، گفتمان است.
2
واژه discourse/Discours در زبانهای اروپایی، یک واژه عمومی است و کاربرد عام دارد. اما در چند دهه اخیر در فلسفه و علوم انسانی، کاربرد تخصصی هم پیدا کرده و تبدیل به یکی از مفاهیم گریزناپذیر در این حوزه ها شده است.
این واژه که در خود زبانهای اروپایی معادلهای فراوانی دارد، در نتیجه، در دیکشنری های انگلیسی به فارسی هم معادلهای فراوانی برایش نوشته شده است. برای نمونه آکسفورد [2] در مقابل discourse برابرهای متعدد زیر را ردیف کرده است:
DISCUSSION, conversation, talk, dialogue, conference, debate, consultation; parley, powwow, chat;- ESSAY, treatise, dissertation, paper, study, critique, monograph, disquisition, tract; lecture, address, speech, oration; sermon, homily.
آریانپور در ترجمه این واژه معادلهای زیر را پیشنهاد می کند:
1- گفت و شنود، بحث، گفتمان، گفتار
2- گفت و شنودکردن، بحث کردن ، گفتمان کردن
3- خطابه، رساله، خطبه، دبیره، ماتیکان
3
3
بدیهی است که گستردگی معادلهای این واژه، مترجم فارسی زبان را گیج می کند. به همین دلیل هر مترجمی بر اساس ذوق خود معادلی برای آن انتخاب کرده و به کار برد. در این اثناء داریوش آشوری در یکی از نوشته های قدیمی خود[3]، واژه گفتمان را در مقابل discourse قرار داد [4] و با توجه به مرجعیت و نفوذی که داریوش آشوری در واژه گزینی حوزه علوم انسانی و فلسفه دارد، پس از گذشت چند سال، بسیاری از مترجمان و نویسندگان دیگر نیز از او پیروی کردند.[5]
برای نمونه بابک احمدی ، یکی از پرکارترین نویسندگان فلسفی، در کتاب کار روشنفکری 1387که در سال 1387 منتشر شده می نویسد: «در آثار قبلی ام در برابر discourse از واژه "سخن" استفاده می کردم. اکنون که می بینم واژه گفتمان که دوست ام داریوش آشوری پیشنهاد کرده بیشتر رایج شده، آنرا به کار می برم.»
4
4
باری، واژه گفتمان، به عنوان برابری برای discourse امروز دیگر جا افتاده است و بسیاری از آن بهره می گیرند. اما تا آنجایی که من می دانم، هنوز یک نفر هست که همچنان از معادل منتخب خود، گفتار، دست برنداشته و همچنان بر آن پافشاری می کند (قطعا کسان دیگری هم هستند که من نمی شناسم)[6]. باقر پرهام در مقدمه ترجمه نظم گفتار که یک سخنرانی بسیار مهم و معروف از فوکو است، ظاهرا خطاب به داریوش آشوری می نویسد:« این کتاب به روشنی نشان می دهد که بحث فوکو در زمینه دیسکور چنانچه گفتیم فقط بحثی است در زمینه زبان، سخن و گفتار به معنی موجود کلمه برای نشان دادن کارکرد شکل دهنده، قالب ساز و تقسیم آفرین گفتار، به عنوان یکی از زمینه های بروز و تحقق پدیده قدرت. نه زبان و گفتاری که از ان ها سخن می رود پدیده ای جدید و بی سابقه و نه کارکرد تقسیم آفرین و قالب دهنده قدرت در این زمینه امری استکه تازگی داشته باشد.... آنچه تازگی دارد نفس زبان یا پدیده گفتار نیست که ما ناگزیر باشیم واژه تازه ای برای آن بسازیم. کشف این مساله است که زبان و گفتار حامل نظمی اجتماعی است که خود را بر گوینده تحمیل می کند، نظمی همانند نظم موجود در دیگر زمینه ها (علوم، اقتصاد، ...) که حاصل کارکرد اجتماعی قدرت است.»
گمان می کنم منظور باقر پرهام آن است که همانطور که در مغرب زمین، برای اشاره به این مفهوم فلسفی، از یک واژه پیش پا افتاده و مرسوم که به گفتار و زبان دلالت می کرد استفاده شد، در زبان فارسی هم باید همینطور باشد و می توانیم برای اشاره به این مفهوم از یک واژه مرسوم و مصطلح استفاده کنیم و لذا نیازی نبوده که واژه ای نو برای آن ساخته یا از یک واژه نوظهور برای آن استفاده شود. سخن باقر پرهام پر بیراه هم نیست. چرا که خود فوکو در همان سخنرانی (نظم گفتار) در جمله نخست، واژه دیسکورس را در معنای عامش بکار می برد و می گوید: «دلم می خواست می توانستم کاری کنم که حضور من در گفتار [7] امروزم و گفتارهایی که شاید سالیان سال باید در اینجا ایراد کنم آنچنان ناپیدا بنماید که به چشم نخورد.» در همین جمله آغازین، فوکو دیسکور را در معنای عام و معمولی اش به کار برده نه در معنای تخصصی اش، و این نشان می دهد این واژه در زبانهای اروپایی هم دارای کاربرد عام و عامیانه است و هم دارای معنای تخصصی.
در پایان یادآور می شوم در زبان فارسی، واژه گفتمان در میان مردم عوام و حتی تحصیلکرده هایی که با ادبیات فلسفی آشنایی ندارند، بیشتر به معنای گفتگو و مذاکره بکار رفته و می رود. حتی فعل گفتمان کردن نیز کاربردی عام یافته است. [8] با جستجوی واژه در موتورهای جستجو، می توان مصادیق زیادی برای این کاربرد یافت. / گفتاورد
در پایان یادآور می شوم در زبان فارسی، واژه گفتمان در میان مردم عوام و حتی تحصیلکرده هایی که با ادبیات فلسفی آشنایی ندارند، بیشتر به معنای گفتگو و مذاکره بکار رفته و می رود. حتی فعل گفتمان کردن نیز کاربردی عام یافته است. [8] با جستجوی واژه در موتورهای جستجو، می توان مصادیق زیادی برای این کاربرد یافت. / گفتاورد
پینوشتها
[1] این اطلاعات را عمدتا از کتاب «ساخت اشتقاقی واژه در فارسی امروز» خانم دکتر ایران کلباسی نقل کردم. اما نکته جالب توجه این است که خانم دکتر این پسوند را سترون و عقیم معرفی می کنند(ص139). در حالی که گمان می کنم این پسوند در همین دوران اخیر برای واژه سازی بسیار به کار رفته و از جمله واژه هایی مانند سازمان، پودمان، پرسمان و ... همگی به تازگی از این پسوند ساخته شده اند. شاید پیش از ساخت این واژه ها، این پسوند برای قرون متمادی سترون بوده است.
[2] Concise Oxford English Dictionary
[3] ظاهرا داریوش آشوری اولین بار در این مقاله معادل مذکور را به کار برده است:
نظریه غربزدگی و بحران تفکر در ایران ، داریوش آشوری، مجله ایران نامه - بهار 1368 - شماره 27
[4] و سپستر در فرهنگ علوم انسانی برابرهای discourse را اینگونه آورده:
[5] داریوش آشوری در مصاحبه اخیرش می گوید: « ... مثلِ واژهی «گفتمان» که من ساختم. اوایل بر سر آن بسیار جنجال شد، و به معنای نادرست هم به کار رفت و از آن فعل «گفتمان کردن» هم ساختند. اما اکنون بر اثرِ کاربرد در حوزهی فلسفه، جامعه شناسی، و علوم سیاسی بار معناییِ درست خود را در برابرِ دیسکور در فرانسه یا دیسکورس در انگلیسی یافته است.» گفتگو سروش دباغ با داریوش آشوری، شهروندِ امروز، شمارهی ۹، شهریور ١۳۹٠
1- خطابه؛ سخنرانی
2- گفتار؛کلام؛ سخن
3- فلسـ ) گفتمان
[5] داریوش آشوری در مصاحبه اخیرش می گوید: « ... مثلِ واژهی «گفتمان» که من ساختم. اوایل بر سر آن بسیار جنجال شد، و به معنای نادرست هم به کار رفت و از آن فعل «گفتمان کردن» هم ساختند. اما اکنون بر اثرِ کاربرد در حوزهی فلسفه، جامعه شناسی، و علوم سیاسی بار معناییِ درست خود را در برابرِ دیسکور در فرانسه یا دیسکورس در انگلیسی یافته است.» گفتگو سروش دباغ با داریوش آشوری، شهروندِ امروز، شمارهی ۹، شهریور ١۳۹٠
[6] برای نمونه مترجمه ایرانی کتاب فرهنگ توصیفی اصطلاحات ادبی (سعید سبزیان)- نوشته ایبرمز / گالت هرفم- در مقابل discourse از برابر سخن و نوشتمان استفاده کرده است.
[7]در پاورقی آن صفحه، معادل گفتار discours ذکر شده.
[8] برای نمونه یادم می آید در یک برنامه طنز تلوزیونی به نام شهر فرنگ، بازیگر نقش اول (فتحعلی اویسی) همیشه با تکان دادن دستهایش به منظور تهدید به کتک، طرف مقابل را به "گفتمان" دعوت می کرد. همچنین می توان به تالارهای گفتگوی مجازی گفتمان اشاره کرد که مدتی در فضای مجازی فارسی گرد و خاکی راه انداخته و در نهایت بدلیل عدم تحمل حاکمان، بسته شد. در این موارد گفتمان در معنای گفتگو کردن به کار رفته است.
[7]در پاورقی آن صفحه، معادل گفتار discours ذکر شده.
[8] برای نمونه یادم می آید در یک برنامه طنز تلوزیونی به نام شهر فرنگ، بازیگر نقش اول (فتحعلی اویسی) همیشه با تکان دادن دستهایش به منظور تهدید به کتک، طرف مقابل را به "گفتمان" دعوت می کرد. همچنین می توان به تالارهای گفتگوی مجازی گفتمان اشاره کرد که مدتی در فضای مجازی فارسی گرد و خاکی راه انداخته و در نهایت بدلیل عدم تحمل حاکمان، بسته شد. در این موارد گفتمان در معنای گفتگو کردن به کار رفته است.
-مان -مهن پسوندی ست که در زبان ترکی هم کاربرد فراوان داشته و دارد. برخی کلمات رایج در زبان ترکی:
پاسخحذفایشچیمهن (اسم ایش به معنی کار+چی+مهن): کسی که کارگری میکند. (لهجه قونیه)
آلارمان(بن آلماق به معنی گرفتن+ار+مان): یغماگر و غارت کننده (قزاقی و قرقیزی)
آیامان(بن آیماق به معنای محافظت کردن+ا+مان): پاسبان، محافظ (دیوان لغات الترک)
کؤلهمهن(اسم کؤله به معنی برده+مهن): رده ای نظامی متشکل از بردگان
آغمان(اسم آغ به معنی سفید+مان): سفیدِ سفید
ائوجیمهن (اسم ائو به معنی خانه+چی+مهن): کسی که به خانه و خانواده پایبند و وابسته است.
گؤکمهن(اسم گؤک به معنی آبی و آسمان+مهن): کسی که رنگ چشمش آبی ست.
کلمات نوین ساخته شده با این پسوند:
اؤیرهتمهن(بن اؤیرهتمک به معنی آموختن+مهن): معلم، آموزگار
چئویرمهن(بن چئویرمک به معنی برگرداندن+مهن): مترجم
سئچمهن(بن سئچمک به معنی انتخاب کردن+مهن): رای دهنده
یازمان(بن یازماق به معنی نوشتن+مان): منشی
الهشدیرمهن: (بن الهشدیرمک به معنی نقد کردن+مهن): منتقد
سایمان(بن سایماق به معنی شمردن و خساب کردن+مان): حسابدار
دوست عزیز،
پاسخحذفبه نظر میرسد واژهی «راندمان» فرانسوی باشد: rendement
بنابراین با این که پسوند «-مان» در زبان فارسی احتمالاً همریشه است با پسوند «ment-» در زبان لاتین (که در فرانسه «مان» و در انگلیسی «منت» خوانده میشود)، با این حال واژهی راندمان مستقیماً در فارسی ساخته نشده است.
با تشکر از دو ناشناس عزیز. بله راندمان واژه ای آلمانی و فرانسوی است.
پاسخحذفقبل از آقای پرهام، آقای سعید حنایی کاشانی علیه معادل «گفتمان» و درستی معادل «گفتار» استدلال کرد. تا جایی که یادم می آید نوشته کاشانی و پرهام در «راه نو» گنجی منتشر شد.
پاسخحذفبله جناب ناشناس. داریوش آشوری مقاله ای می نویسد در مورد "گفتمان" و باقر پرهام و حنایی کاشانی آنرا نقد می کنند و سپس داریوش آشوری پاسخ این دو را می دهد. اما متاسفانه بنده به هیچ کدام از این مقالات دسترسی ندارم و در اینترنت هم نیست.
پاسخحذف