و آنکه می باید آفریدگار نیک و بد باشد، همانا که نخست می باید نابودگر باشد و ارزش شکن... شکسته باد هر آنچه در برابر حقایق ما شکستنی است!
نیچه، زرتشت، درباره چیرگی بر خورد
نیچه، زرتشت، درباره چیرگی بر خورد
جماعت مجموعه ای از اشتباه است که باید آنرا تصحیح کرد.
نیچه، واپسین شطحیات،9
نیچه، واپسین شطحیات،9
شعله خود به آن اندازه که به دیگران روشنایی می بخشد، روشن نیست و حکیم نیز چنین است.
نیچه، انسانی بسیار انسانی(ترجمه فیروزآبادی)، قطعه 570
کسی را آزاده جان می خوانند که اندیشه اش با آنچه از او بنابر اصل و نسب، محیط، جایگاه اجتماعی و شغل یا بنابر عقاید مرسوم در آن زمان انتظار می رود، متفاوت باشد. او استثناء است و جانهای دربند قاعده هستند.
نیچه، انسانی بسیار انسانی، قطعه 225
نیچه، انسانی بسیار انسانی، قطعه 225
در روزگار صلح، مرد جنگی به جان خود می افتد.
نیچه، فراسوی نیک و بد
نیچه، فراسوی نیک و بد
نظریات حاصل احساس است و سستی عقل سبب می شود که نظریات به باوری سخت مبدل گردد. اما هر کس که خویشتن را صاحب جانی آزاده، پویا و پونده بداند، می تواند از این تبدیل دائمی جلوگیری کند. اگر انسان در کل همچون گلوله برفی انیشمند باشد [یعنی کلا فاقد احساس باشد] اصلا به ذهن خویش نظریات و حتی امور مسلم و احتمالات قریب به یقین را راه نخواهد داد.
نیچه، انسانی بسیار انسانی، قطعه 363
باورها دشمنان خطرناک تری از دروغ برای حقیقت هستند.
نیچه، انسانی بسیار انسانی، 484
نیچه، انسانی بسیار انسانی، 484
اگر برای حل کردن یک مساله دو راه موجود باشد، من همیشه به راه حل سوم متوسل می شوم.
نیچه ، واپسین شطحیات، 7
آنچه فیلسوف می جوید حقیقت نیست، بلکه بیشتر استحاله جهان به انسانها است. او می کوشد تا با خودآگاهی به فهمی از جهان دست یابد. تلاش او معطوف به جذب و ادغام جهان در ذهن بشری است.
نیچه، فلسفه معرفت و حقیقت، ص 125
خِرد ما را اینگونه می خواهد: بی خیال، سُخره گر، پرخاش جوی. او زن است و همواره جنگاوران را دوست می دارد و بس.
نیچه، چنین گفت زرتشت، درباره خواندن و نوشتن
نیچه، چنین گفت زرتشت، درباره خواندن و نوشتن
هر که از خویش فرمان نبرد، بر او فرمان می رانند. چنین است سرشت زندگان.
نیچه، چنین گفت زرتشت، دباره چیرگی بر خود
نیچه، چنین گفت زرتشت، دباره چیرگی بر خود
این جانور گزنده [=دولت]، با دندانهایی که دزدیده است می گزد.
نیچه، چنین گفت زرتشت، درباره بت نو