در این ده سالی که بطور مستمر در فضای مجازی فارسی حضور فعال دارم، آن زمانی که شاعر شاملو و سهراب بود و ادبیات صادق هدایت و دولت آبادی، دائما دغدغه ام این بود که ملتی که مغزش پر شود از شعر و ادبیات دیگر جایی برای چیزهای دیگر براش نمی ماند. کارش بجای فکر کردن می شود مزمزه کردن و نشخوار جملات "قشنگ" و "قصار" و غالبا بی هیچ پشتوانه منسجم فکری. اساسا ادیب و شاعر قرار نیست تفکر منسجم و عمیق تحویل آدمها دهد. اشتباه است در دل هنر و ادبیات و شعر بدنبال آیین و تفکر و فلسفه گشتن. بعضی ها که آنقدر ذهنشان از شعر و ادبیات تسخیر شده، اصلا با شعر و ادبیات "حرف می زنند" و در محاورات و اظهار نظرها و کامنتهای معمولی و روزمره هم جملات و عبارات ادبی تحویل دیگران می دهند.
با مرور زمان مغز مردم ایران همچنان از شعر و ادبیات پر بود و وضع بهتر که نشد بدتر هم شد؛ شعر و رمان کوچه بازاری شد و هر نوجوان و جوانی که احساس خوش تیپی داشت، دفتر شعر و رمان بیرون داد ( و حتی دفترهای شعر و رمان!). محصولات فرهنگی کالایی شدند و انتشاراتهای تجاری در مقابل دریافت هزینه های چاپ کتاب به انضمام درصدی سود، کتاب "تولید" کرده و ظرف یک هفته آنرا وارد بازار کتاب می کنند. کتابهایی که بجر آنهایی که خود نویسنده پیش خود نگه می دارد، سرانجام ِ اکثر شمارگانش، دسته دوم فروشی های میدان انقلاب است با قیمت هر عدد 200 یا حداکثر 500 تومان! دیگر مردم حوصله خواندن شعرهای عمیق و پیچیده حافظ و سعدی و مهدی اخوان ثالث و شاملو را هم نداشتند و لذا تصمیم گرفتند خودشان اقدام به تولید شعرها و رمانهای قابل فهم کنند. فضای مجازی فارسی مملو است از این گونه شعرها و قطعات.
اندکی گذشت. وضع از این هم بدتر شد. دیگر اصلا ذهن مردم تاب پیچ و خم های احتمالی موجود در شعر و ادبیات را هم نداشت (صنایع و آرایه های ادبی) و ترجیح میداد یک جمله یا قطعه یا داستان کوتاه و بدور از هر گونه پیچیدگی و صنعت ادبی را بخواند. این است که دهها وبلاگ و صفحه سادهنویس و کوتاه نویس شکل گرفت و سرتاسر وبلاگستان فارسی و فیس بوک و توئیتر و بقیه جاها را در نوردید. اسمش را هم گذاشتند «مینیمالیسم Minimalism» (=کمینه گرایی، ساده گرایی)؛ ژانر مورد علاقه مردمی که نه حوصله فکر کردن دارد و نه وقت تامل و درنگ! هر چه جمله کوتاهتر و از هر گونه تکلف و پیچیدگی دورتر باشد، لایکها و شرهایش بیشتر است. این قانون علمی فضای مجازی فارسی است. قهرمانها دیگر اهل پژوهش و تحقیق نیستند؛ نوجوانها و جوانهایی هستند که مینیمال می پردازند و رسانه هم بیشتر به سراغ آنها می روند. چه بسیار سایتها و وبلاگها که متعلق به اهل فکر و تامل و پژوهش، که روزها و هفته ها و ماهها خاک می خورد و حتی دیده هم نمی شوند؛ چه برسد به اینکه خوانده شوند! اگر هم به سراغ بزرگی می روند، فقط جملات قشنگ و قابل فهمش را می خوانند و می پراکنند.چون جملات عمیق نیاز به فکر کردن و تامل دارد که ما نه وقتش را داریم و نه حوصله اش را. این است که از نیچه فقط جملات ضد زننش به بیرون درز می کند و از برتراندراسل تنها جملاتی که در مصاحبه ها گفته و طعنه هایی که به دینداران انداخته.
فکر می کنم اگر این اشعار و قطعات سادهفهم و مینیمال ها و نقل قولهای قشنگ، که صبح تا شب در اینترنت فارسی شر و لایک و کوت می شود را حذف کنیم دیگر چیز دندان گیری در آن باقی نماند. همانطور که این نوشته ها و اشعار و قطعات، حجم وسیعی از فضای مجازی فارسی زبان را اشغال کرده، به همان نسبت نیز فضای ذهن مردم را اشغال نموده است و جا را برای سخنان عمیق و منسجم و برخاسته از تامل و تعمق را تنگ کرده است. ذهن مردمی که پر است از ادبیات و شعر و مینیمال و جملات قشنگ، بعید می دانم دیگر جایی برای چیزهای دیگر داشته باشد. رواج و اپیدمی گسنرده این ژانرها به خشکمغزی ایرانی ها خواهد انجامید.
* در این نوشتار برای جلوگیری از کدورتها و دلگیریها و واکنشهای احتمالی، هیچ نمونه و مصداقی ذکر نشده است.
+ این نوشته در پارسینه
* در این نوشتار برای جلوگیری از کدورتها و دلگیریها و واکنشهای احتمالی، هیچ نمونه و مصداقی ذکر نشده است.
+ این نوشته در پارسینه