ازدواج، همبالینی را هم خراب کرده است.
نیچه- فراسوی نیک و بد
نیچه- فراسوی نیک و بد
ترجمه: ح. جوشنلو
همخانگی یا همبالینی [1] عبارت است از توافقی برای همزیستی که به واسطه آن، یک زن و مرد بدون عقد ازدواج با همدیگر برای مدت زمانی طولانی زندگی می کنند.
زوجها بنا بر دلایل مختلف همخانگی را بر ازدواج ترجیح می دهند. ممکن است بخواهند سازگاری خود را قبل از ورود به یک نهاد حقوقی بسنجند. یا اینکه خواهان حفظ وضعیت مجردی بخاطر پاره ای ملاحظات مالی هستند. گاهی اوقات بدلیل موانع قانونی قادر به ازدواج نیستند مثل همجنس گرایان و یا اشخاصی که در علقه زوجیت دیگری هستند. گاهی دو طرف ازدواج را غیر ضروری می دانند.
دلیل هر چه که باشد، بین سالهای 1970 و 1990 شمار دختر پسرهایی که بدون عقد ازدواج با همدیگر زندگی می کنند از 523,000 نفر به حدود 3 ملیون نفر افزایش یافته، یعنی چهاربرابر شده است. این زوجها علاوه بر اینکه با مسائل حقوقی مشابه متاهلین مواجهند، همچنین با موضوعاتی مواجهند که متاهلها هیچگاه با آنها درگیر نمی شوند.
در برخی مناطق، زندگی مشترک دختر و پسر مشروع است البته پاره ای قوانین محلی، زندگی مشترک بیش از سه نفر که با هم رابطه خویشاوندی ندارند را در یک خانه یا آپارتمان ممنوع می کند. برخی از ایالتها هنوز روسپی گری (fornication) و روابط جنسی بین زوجهای غیرمزدوج (زنا) را ممنوع می دانند. البته چنین قوانینی دیگر اجرا نمی شوند.
حتی در اوایل قرن 21 برخی ایالتها همچنان رابطه جنسی بین دو همجنس (sodomy) را غیر قانونی می دانند. هرچند این قوانین به ندرت اجرا می شوند، اما دادگاه عالی ایالات متحده در پروندهBowers v. Hardwick (1986). مطابقت قانون مجازات همجنسگرایان ایالت تکزاس را با قانون اساسی مورد تایید قرار داد. اما همین مرجع 17 سال بعد یک پرونده مشابه را مورد بررسی قرار داد و چنین اتخاد تصمیم نمود که قانون همجنسگرایان تکزاس که مخصوصا در خصوص هموسکچوآل ها اعمال می شد، اصول و تشریفات دادرسی موضوع اصلاحیه چهاردهم قانون اساسی[2] را نقض می کند. (پروندهLAWRENCE V. TEXAS, 539 [2003] ) وکلای مدافع همجنسگرایان این پرونده اخیر را یکی از دلایل پیروزی استدلالشان محسوب می کنند. این قانون به نحو سنتی برمبنای دفاع از نهاد ازدواج بنا نهاده شده است. سیاست عمومی از نهاد ازدواج به مثابه یک ضرورت برای ثبات خانواده، یعنی اساسی ترین واحد اجتماعی، پشتیبانی می کند.
برای محافظت و تشویق ازدواج، قانون حقوق و مزایای زیادی را به زوجهای مزدوج اختصاص می دهد. همخانگی از هیچ یک از این حقوق و مزایا برخوردار نیست. گفته شده که همخانگی همه دردسرهای ازدواج را دارد بدون اینکه از منافع آن برخوردار باشد. زوجهای همخانه آشنایی کمی نسبت به حقوق خود در برخی موارد چون مالکیت اموال، مسئولیت دیون، حضانت اطفال، دسترسی به خدمات درمانی و سایر منافع و حق بازماندگی[3] دارند. متخصصین حقوق خانواده به زوجهای همخانه توصیه می کنند که این موضوعات و سایر مسائل را در یک توافقنامه مکتوب همخانگی پیش بینی کنند؛ همانند توافق پیش از ازدواج.
این قرارداد باید مشخص کند که سهم هر یک در مخارج و دارایی شخصی چگونه است؛ آیا آن دو از حساب بانکی مشترکی استفاده خواهند کرد یا حسابشان از یکدیگر جدا خواهد بود؛ و اینکه در صورت فوت یا اتمام رابطه، اموالشان چگونه تقسیم می شود؟ دارایی مورد نیاز در طول مدت همخانگی، همچون اموال غیر منقول، لوازم خانه، اشیاء عتیقه، لوازم تزیینی، ظروف چینی و نقره ای، وسایل و لوازم ورزشی ممکن است در صورت جدایی دو طرف یا مرگ یکی از آنها مورد اختلاف واقع شوند. برای اجتناب از چنین اختلافاتی قرارداد مذکور باید به وضوح مشخص کند چه چیزی متعلق به چه کسی است.
وقتی زوجهای همخانه از یکدیگر جدا می شوند، غالبا تقسیم اموال تبدیل به یک موضوع مناقشه بر انگیز می شود. در گذشته، دادگاهها از اجرای مفاد قرارداد بین زوجهای همخانه جهت تقسیم درآمد و اموال بدلیل مخالف تلقی کردن آن با نظم عمومی، اجتناب می کردند. در سال 1978، دادگاه عالی کالیفرنیا، در خصوص پرونده Marvin v. Marvin چنین تصمیم گیری کرد که قرارهای بین زوجهای همخانه جهت تقسیم درآمد که در دوران زندگی مشترک آنها گذاشته شده، ممکن است از نقطه نظر حقوقی لازم الاجرا و قابل اعمال باشند.
پرونده بزرگتری که به اطلاع عموم رسید، دعوایی بود بین Lee Marvin و همکار همدمش Michelle Triola Marvin . این دعوا نخستین پرونده از سری ادعاهای "نفقهی همخانگی "[4] بود که در دو دهه 80 و 90 بسیار افزایش یافت. خواهان در دعوای "نفقهی همخانگی" باید ثابت کند که "توافق بر حمایت مالی"، یک نوع قرارداد "شبه روسپیگری" نیست که یک طرف در مقابل بهره مندی از روابط جنسی با دیگری به آن تن در داده باشد. دادگاهها از اعمال چنین قرادادهایی بدلیل شباهت آنها با روسپیگری اجتناب می کنند.
تنها راهی که تضمین می کند یک توافق معتبر در خصوص حمایت مالی و یا تقسیم اموال وجود دارد، این است که آنرا مکتوب کنند. در پرونده (Marvin v. Marvin, 122 Cal. App. 3d 871, 176 Cal. Rptr. 555 [Cal. Ct. App. 1981]). خواهان که مدعی 1.6 میلیون دلار بود، به مبلغ 104,000 دلار محکوم له واقع شد. این حکم توسط دادگاه تجدید نظر شکسته شد با این استدلال که خواهان در اثبات اینکه او و خوانده دارای "قرارداد" هستند، ناموفق بوده است.
بوارونه، وقتی که ستاره تنیس مارتینا (Martina Navratilova) در سال 1993 از همکارعاشق پیشه اش جودی نلسون جدا شد، طرف مقابلش یک دعوای 16 ملیون دلاری "نفقهی همخانگی" علیه او طرح کرد با این ادعا که مارتینا از تعهد خود بر تقسیم تمام دارایی ای که دو طرف در دوران رابطه شان تحصیل کرده اند، شانه خالی کرده است. یک قرارداد همخانگی امضا و ضبط شده در سال 1986 موجب تقویت ادعای نلسون شد و در نتیجه مارتینا در خارج از دادگاه بر پرداخت رقمی فاش نشده سازش نمود. / گفتاورد
ادامه دارد...
-----------------------------------------------
[1]- Cohabitation نهاد اجتماعی نسبتا جدیدی است در جوامع مدرن. Cohabitation ریشه لاتینی دارد (cohabitare) و به معنی با هم زیستن است. در فارسی هنوز یک ترم جاافتاده برای این واژه پیدا نشده، لذا من تا اطلاع ثانوی از پیشنهاد آریانپور یعنی "همخانگی" سود جسته ام. داریوش آشوری "همبالینی" را در برابر این واژه برگزیده است.
[2]- می توانید این اصلاحیه را در اینجا بخوانید.
[3]- Survivorship - عبارت است از اینکه اگر زوجی مشترکا ملکی را در اختیار دارند و یکی از آنها بمیرد، زوج باقی مانده حق دارد کل ملک مستاجره را تصرف کند. بی شباهت به حق شفعه در حقوق ایران نیست.
[4] - palimony
زوجها بنا بر دلایل مختلف همخانگی را بر ازدواج ترجیح می دهند. ممکن است بخواهند سازگاری خود را قبل از ورود به یک نهاد حقوقی بسنجند. یا اینکه خواهان حفظ وضعیت مجردی بخاطر پاره ای ملاحظات مالی هستند. گاهی اوقات بدلیل موانع قانونی قادر به ازدواج نیستند مثل همجنس گرایان و یا اشخاصی که در علقه زوجیت دیگری هستند. گاهی دو طرف ازدواج را غیر ضروری می دانند.
دلیل هر چه که باشد، بین سالهای 1970 و 1990 شمار دختر پسرهایی که بدون عقد ازدواج با همدیگر زندگی می کنند از 523,000 نفر به حدود 3 ملیون نفر افزایش یافته، یعنی چهاربرابر شده است. این زوجها علاوه بر اینکه با مسائل حقوقی مشابه متاهلین مواجهند، همچنین با موضوعاتی مواجهند که متاهلها هیچگاه با آنها درگیر نمی شوند.
در برخی مناطق، زندگی مشترک دختر و پسر مشروع است البته پاره ای قوانین محلی، زندگی مشترک بیش از سه نفر که با هم رابطه خویشاوندی ندارند را در یک خانه یا آپارتمان ممنوع می کند. برخی از ایالتها هنوز روسپی گری (fornication) و روابط جنسی بین زوجهای غیرمزدوج (زنا) را ممنوع می دانند. البته چنین قوانینی دیگر اجرا نمی شوند.
حتی در اوایل قرن 21 برخی ایالتها همچنان رابطه جنسی بین دو همجنس (sodomy) را غیر قانونی می دانند. هرچند این قوانین به ندرت اجرا می شوند، اما دادگاه عالی ایالات متحده در پروندهBowers v. Hardwick (1986). مطابقت قانون مجازات همجنسگرایان ایالت تکزاس را با قانون اساسی مورد تایید قرار داد. اما همین مرجع 17 سال بعد یک پرونده مشابه را مورد بررسی قرار داد و چنین اتخاد تصمیم نمود که قانون همجنسگرایان تکزاس که مخصوصا در خصوص هموسکچوآل ها اعمال می شد، اصول و تشریفات دادرسی موضوع اصلاحیه چهاردهم قانون اساسی[2] را نقض می کند. (پروندهLAWRENCE V. TEXAS, 539 [2003] ) وکلای مدافع همجنسگرایان این پرونده اخیر را یکی از دلایل پیروزی استدلالشان محسوب می کنند. این قانون به نحو سنتی برمبنای دفاع از نهاد ازدواج بنا نهاده شده است. سیاست عمومی از نهاد ازدواج به مثابه یک ضرورت برای ثبات خانواده، یعنی اساسی ترین واحد اجتماعی، پشتیبانی می کند.
برای محافظت و تشویق ازدواج، قانون حقوق و مزایای زیادی را به زوجهای مزدوج اختصاص می دهد. همخانگی از هیچ یک از این حقوق و مزایا برخوردار نیست. گفته شده که همخانگی همه دردسرهای ازدواج را دارد بدون اینکه از منافع آن برخوردار باشد. زوجهای همخانه آشنایی کمی نسبت به حقوق خود در برخی موارد چون مالکیت اموال، مسئولیت دیون، حضانت اطفال، دسترسی به خدمات درمانی و سایر منافع و حق بازماندگی[3] دارند. متخصصین حقوق خانواده به زوجهای همخانه توصیه می کنند که این موضوعات و سایر مسائل را در یک توافقنامه مکتوب همخانگی پیش بینی کنند؛ همانند توافق پیش از ازدواج.
این قرارداد باید مشخص کند که سهم هر یک در مخارج و دارایی شخصی چگونه است؛ آیا آن دو از حساب بانکی مشترکی استفاده خواهند کرد یا حسابشان از یکدیگر جدا خواهد بود؛ و اینکه در صورت فوت یا اتمام رابطه، اموالشان چگونه تقسیم می شود؟ دارایی مورد نیاز در طول مدت همخانگی، همچون اموال غیر منقول، لوازم خانه، اشیاء عتیقه، لوازم تزیینی، ظروف چینی و نقره ای، وسایل و لوازم ورزشی ممکن است در صورت جدایی دو طرف یا مرگ یکی از آنها مورد اختلاف واقع شوند. برای اجتناب از چنین اختلافاتی قرارداد مذکور باید به وضوح مشخص کند چه چیزی متعلق به چه کسی است.
وقتی زوجهای همخانه از یکدیگر جدا می شوند، غالبا تقسیم اموال تبدیل به یک موضوع مناقشه بر انگیز می شود. در گذشته، دادگاهها از اجرای مفاد قرارداد بین زوجهای همخانه جهت تقسیم درآمد و اموال بدلیل مخالف تلقی کردن آن با نظم عمومی، اجتناب می کردند. در سال 1978، دادگاه عالی کالیفرنیا، در خصوص پرونده Marvin v. Marvin چنین تصمیم گیری کرد که قرارهای بین زوجهای همخانه جهت تقسیم درآمد که در دوران زندگی مشترک آنها گذاشته شده، ممکن است از نقطه نظر حقوقی لازم الاجرا و قابل اعمال باشند.
پرونده بزرگتری که به اطلاع عموم رسید، دعوایی بود بین Lee Marvin و همکار همدمش Michelle Triola Marvin . این دعوا نخستین پرونده از سری ادعاهای "نفقهی همخانگی "[4] بود که در دو دهه 80 و 90 بسیار افزایش یافت. خواهان در دعوای "نفقهی همخانگی" باید ثابت کند که "توافق بر حمایت مالی"، یک نوع قرارداد "شبه روسپیگری" نیست که یک طرف در مقابل بهره مندی از روابط جنسی با دیگری به آن تن در داده باشد. دادگاهها از اعمال چنین قرادادهایی بدلیل شباهت آنها با روسپیگری اجتناب می کنند.
تنها راهی که تضمین می کند یک توافق معتبر در خصوص حمایت مالی و یا تقسیم اموال وجود دارد، این است که آنرا مکتوب کنند. در پرونده (Marvin v. Marvin, 122 Cal. App. 3d 871, 176 Cal. Rptr. 555 [Cal. Ct. App. 1981]). خواهان که مدعی 1.6 میلیون دلار بود، به مبلغ 104,000 دلار محکوم له واقع شد. این حکم توسط دادگاه تجدید نظر شکسته شد با این استدلال که خواهان در اثبات اینکه او و خوانده دارای "قرارداد" هستند، ناموفق بوده است.
بوارونه، وقتی که ستاره تنیس مارتینا (Martina Navratilova) در سال 1993 از همکارعاشق پیشه اش جودی نلسون جدا شد، طرف مقابلش یک دعوای 16 ملیون دلاری "نفقهی همخانگی" علیه او طرح کرد با این ادعا که مارتینا از تعهد خود بر تقسیم تمام دارایی ای که دو طرف در دوران رابطه شان تحصیل کرده اند، شانه خالی کرده است. یک قرارداد همخانگی امضا و ضبط شده در سال 1986 موجب تقویت ادعای نلسون شد و در نتیجه مارتینا در خارج از دادگاه بر پرداخت رقمی فاش نشده سازش نمود. / گفتاورد
ادامه دارد...
-----------------------------------------------
[1]- Cohabitation نهاد اجتماعی نسبتا جدیدی است در جوامع مدرن. Cohabitation ریشه لاتینی دارد (cohabitare) و به معنی با هم زیستن است. در فارسی هنوز یک ترم جاافتاده برای این واژه پیدا نشده، لذا من تا اطلاع ثانوی از پیشنهاد آریانپور یعنی "همخانگی" سود جسته ام. داریوش آشوری "همبالینی" را در برابر این واژه برگزیده است.
[2]- می توانید این اصلاحیه را در اینجا بخوانید.
[3]- Survivorship - عبارت است از اینکه اگر زوجی مشترکا ملکی را در اختیار دارند و یکی از آنها بمیرد، زوج باقی مانده حق دارد کل ملک مستاجره را تصرف کند. بی شباهت به حق شفعه در حقوق ایران نیست.
[4] - palimony