ح. جوشنلو
حکایت با که گویم من
که من این کمتر از خاشاک
به دوش این شُترکین پیر مادندر
گرانتر مینمایم زان همه کوهان
م- امید
مادندریکی از معناهای "اندر" در زبان فارسی معنای سلب و نفی و غیریت بوده (= نا...) که معمولا از این واژه وقتی بصورت پسوند استفاده می شده این معنا قصد می شده است. این واژه بصورت پسوند در واژه هایی چون "مادراندر" (مخففش مادندر)، "پدراندر" (پدندر)، "پسراندر" (پسندر)، "دختراندر" (دختندر) در ادبیات تاریخی ما بکار رفته است و در همه اینها "اندر" معنی "نا..." یا "...خوانده" دارد.مثلا مادراندر(مادندر) یعنی نامادری/مادرخوانده و برادراندر (برادندر) یعنی نابرادری/برادرخوانده .
تشبیه روزگار و جهان به "مادندر" تشبیهی بس زیبا و حکیمانه و البته تلخ و دردناک بوده است:
جز به مادندر نماند اين جهان کينه جوي
با پسندر کينه دارد همچو با دختندرا.
رودکي
مهر فرزندی بر خواجه فکندست جهان
این جهان مادر او نیست که مادندر اوست
فرخی
از سویی این پسوند در یک ترکیب دیگر هم بکار رفته که کمی با نمونه های پیشین متفاوت است و آن "کَسَندر" می باشد به معنای "ناکس" و "نااهل" (دهخدا). برای نمونه در این بیت:
سزد مر ورا گر تکبر کند
که شه نيکويي با کسندر کند
عنصري
گرفتن= شروع کردن
عوام فراوان می گویند "بگیر بخواب" و قبل از فعل امر مورد نظرشان (خوابیدن) یک فعل به عنوان مقدمه می آورند. از این "گرفتن"ها زیاد داریم. مثلا می گویند "آسمان باریدن گرفت". جملات مشابه را می توان در واژه نامه دهخدا فراوان یافت: "بازرگانان گريه و زاري کردن گرفتند. (گلستان ). و برگشت و سخنهاي رنجش آميز گفتن گرفت . (گلستان)." در شعر هم زیاد به کار رفته. برای نمونه:
چون که او سوزن فروبردن گرفت
درد او در شانه گه مسکن گرفت . مولوی
آنطور که مشاهده می شود در این نمونه ها ظاهرا "گرفتن" به معنای "آغاز کردن" به کار رفته است. اما چه ارتباطی است بین "گرفتن" و "آغازیدن"؟
پاسخ من به این پرسش مبتنی بر نگاهی تبارشناسانه است و ریشه را در زبان همسایه فارسی یعنی زبان عربی می جوید. در زبان عربی افعالی وجود دارد به نام "افعال شروع". مهمترین این افعال "اخذ" است. البته آشکار است که معنای اصلی "اخذ" و مشابه هایش، شروع کردن نیست و "اخذ" در حالت عادی مانند زبان فارسی همان "[به دست] گرفتن" را معنی می دهد. اما این افعال وقتی پیش از یک فعل مضارع قرار می گیرند معنای "آغاز کردن" را می رسانند. برای نمونه "اخذ یذهب" یعنی "شروع کرد به رفتن". حال به زبان فارسی باز می گردیم.
در زبان فارسی نیز، دقیقا مانند عربی، همانطور که در نمونه های بالا می بینید، گاهی از معادل فعل "اخذ" استفاده می کنیم.(یعنی "گرفتن") اما در معنی "آغاز کردن". این مشابهت، به نظر من، آنقدر چشمگیر هست که این زمینه را فراهم کند که این تعبیر در فارسی را نوعی کپی برداری از آن ساختار زبان عربی بدانیم.
البته امروز دیگر تبار این تعبیر و معنایش به فراموشی سپرده شده و"گرفتن" در معنی بالا، تبدیل به یک عادت زبانی نیندیشیده گشته و اگر از گوینده این جملات بپرسی "گرفتن" چه معنایی دارد باز می ماند.