ح. جوشنلو
هرآینه لعنت خدا بر من اگر از دروغگویان باشم
قرآن- نور/7
از کهنترین و مشهورترین شیوههای داوری ایزدی در اسلام، سنت "مباهله" است که به معنای لعن و نفرین دوطرفه است. با توجه به قرائن موجود گویا این سنت قضاوت تنها مخصوص فرهنگ اسلامی نبوده و در بقیه ملل سامی نیز وجود داشته است. در مباهله دو طرف که نتوانسته بودند در یک گفتگوی دوجانبه و منطقی به نتیجه ای برسند و ادعای هیچ یک برای دیگری اثبات نشده و از سویی قضیه در نظرشان بسیار مهم و حیاتی بوده، در یک زمان و مکان مشخص قرار می گذاشته اند و همدیگر را متقابلا نفرین می کرده اند و بر این باور بوده اند که شخصی که محق است از نفرین طرف مقابل آسیبی نمی بیند اما آن دیگری مشمول نفرین طرف محق خواهد شد. بر این اساس معمولا کسی که از شرکت در مراسم مباهله سر باز می زده در نگاه عموم خودبه خود بازنده بوده است.
در قران آیه ای وجود دارد (آیه ۶۱ سوره آل عمران معروف به آیه مباهله) که در آن به یکی از مباهله های مهم در تاریخ اسلام اشاره شده که البته بدلیل سرباز زدن طرف مقابل ِ پیامبر اسلام این مباهله به انجام نرسیده است. در این واقعه پیامبر اسلام با علمای مسیحی به بحث و گفتگو می نشیند تا پیامبری خود را به اثبات رساند اما آنها قانع نمی شوند و سپس آیه مباهله نازل می شود: "پس هر كه در اين [باره] پس از دانشى كه تو را [حاصل] آمده با تو محاجه كند بگو بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم سپس مباهله كنيم و لعنتخدا را بر دروغگويان قرار دهيم." در تاریخ آمده است که پیامبر اسلام برای مراسم مباهله نزدیک ترین خویشان خود را همراه آورد که این موجب ترس اهل کتاب شد و از مباهله سر باز زدند. (ویکیپدیا) آشکار است که در مباهله طرفین با تفویض امر به خداوند درصدد اثبات سخن خویش بر می آیند و بی تردید این یکی از مصادیق اوردالی است.
از موارد دیگر داوری ایزدی در اسلام که بسیار شایع بوده یک گونهء دیگر از لعن و نفرین دوطرفه است، البته اینبار بین زن و شوهر. این دلیل اثبات "لِعان" نام دارد. لعان دلیلی است که شوهر می تواند تحت شرایطی به آن متوسل شود و باور خویش را به اثبات برساند. به موجب حقوق اسلامی اگر مردی به زنش نسبت زنا دهد و ادعای مشاهده آن را نیز بنماید یا بچه ای که از او متولد شده است را از آن خود نداند، اما نتواند بر این ادعاهای خویش شاهد معتبر ارائه کند می تواند متوسل به لعان شود. برای این کار، مرد در محضر قاضی حاضر شده و چهار بار خدا را گواه بر راستگویی خویش در نسبتی که به زن خود زده است می گیرد و بار پنجم می گوید: لعنت خدا بر من اگر از دروغگویان باشم. زن نیز بعد از اینگه چهار بار خدا را گواه بر دروغگویی شوهر گرفت می گوید: لعنت خدا بر من اگر از راستگویان باشد. سپس محاکمه پایان می یابد و حرف مرد به کرسی می نشیند و نتیجه دروغگویی اش به خدا واگذار می گردد.
آشکار است که این دلیل اثبات دعوا، هیچ گونه کاشفیتی از واقعیت ندارد و وقتی به آن متوسل می شوند که مرد دلیلی بر اثبات مدعای خود ندارد، اما صرفا بخاطر به میان کشیدن پای خداوند و بر پایه این پیشفرض که اگر مرد دروغ بگوید حتما به عذاب خداوندی دچار خواهد شد حرف او پذیرفته می شود، حتی اگر پذیرفته شدن حرف او لطمات جبران ناپذیری را به حیثیت و آبروی زن و یا آینده فرزند متولد شده وارد سازد.
لازم به ذکر است که امکان توسل به "لعان" در ماده 1052 قانون مدنی ایران که مصوب سال 1314 خورشیدی میباشد پیشبینی شده است و دکتر ناصر کاتوزیان استاد بزرگ حقوق مدنی در ذیل این ماده نوشته است: تحقق لعان چنان دشوارو نادر است که باید حکم ماده 1052 را در شمار قوانین متروک آورد (قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی ص 654). اما در کمال ناباوری در قانون آیین دادرسی مدنی جدید ایران که مصوب سال 1379 می باشد دوباره در تبصره 2 ماده 35 از لعان سخن به میان آمده است.
از موارد دیگر اوردالی در نظام حقوقی اسلام "قسم" یا "یمین" است. سوگند در حقوق اسلامی صرفا یک دلیل جانبی و تشریفاتی نیست که مثلا گواهان قبل از اقامه شهادت سوگند بخورند تا ادعای راستگوییشان را موکد کنند. بلکه در حقوق اسلام و ماده 1258 قانون مدنی ایران از سوگند به عنوان یک دلیل اثبات دعوا نام برده است. بطور خلاصه کاربرد سوگند در چنین مواردی این است که اگر شخصی هیچ دلیلی بر مدعای خود نداشته باشد می تواند طرف مقابل را ملزم به سوگند خوردن به نام خدا کند. و اگر طرف مقابل سوگند بخورد که هیچ، حکم بر بی حقی مدعی صادر می شود و دعوای او ساقط شده و دیگر حق طرح مجدد آنرا ندارد . اما اگر طرفی که سوگند متوجه او شده از سوگند خوردن سرباز زند خواهان (مدعی) می تواند سوگند بخورد و مدعایش را ثابت کند و حکم به نفعش صادر شود.
بطور کلی در پروسه سوگند، مدعی خدا را شاهد می گیرد که حرفی که می زند راست است و درنتیجه اگردروغ بگوید حتما دچار عذاب الهی می شود، زیرا به دروغ نام اورا برده است. مشاهده می کنید که صرفا با به میان آوردن نام خدا در جریان دادرسی در ضمن جریان سوگند، بدون وجود هیچ دلیل دیگر و احراز واقعیت، ممکن است ادعایی به اثبات برسد.
از دیگر مصادیق ارودالی که می توان در حقوق اسلام و ایران کنونی یافت "قسامه" است. "قسامه"جمع "قسم" است و بطور خلاصه بدین شرح است که اگر کسی به دیگری اتهام قتل وارد نماید و قاضی هم ظن پیدا کند که او ممکن است درست بگوید، اما مدعی نتواند دلیل محکمه پسندی بر قاتل بودن طرف ارائه دهد، می تواند به قسامه متوسل شود. به این معنا که پنجاه نفر از خویشان مرد خود را در محکمه حاضر کند که همگی سوگند بخورند که او قاتل است و به این ترتیب ادعای مدعی قتل ثابت می شود. و اگر مدعی پنجاه نفر نیابد ، متهم می تواند با حاضر کردن پنجاه نفر به شرح بالا خود را تبرئه کند (و یاد خود راسا با اقامه پنجاه قسم ) و بدین طریق با موردی مواجه می شویم که علی رغم اصل برائت این متهم است که باید برای بیگناهی خود دلیل بیاورد. نکته مهم آن است که قسم خورندگان لازم نیست که شاهد عینی قتل باشند، بلکه صرفا کافی است که به هرطریقی "علم" داشته باشند که متهم قاتل است. یعنی این دلیل پیوند خاصی با واقعیت ندارد و صرفا اعتبارش بر این مبتنی است که چون پنجاه نفر مرد مسلمان به نام خداوند قسم می خوردند که شخصی قاتل است حتما چنین است و اگر چنین نباشد همگی به عذاب الهی دچار خواهند شد.
قسامه در نظام حقوقی کنونی ایران به عنوان یکی از دلایل اثبات قتل به صراحت آمده است. در ماده 239 قانون مجازات اسلامی می خوانیم: "هرگاه بر اثر قرائن واماراتي و يا از هرطريق ديگري ازقبيل شهادت يك شاهد يا حضور شخصي همراه با آثار جرم در محل قتل يا وجود مقتول در محل تردد يا اقامت اشخاص معين و يا شهادت طفل مميز مورد اعتماد و يا امثال آن حاكم به ارتكاب قتل ازجانب متهم ظن پيدا كند مورد از موارد لوث محسوب مي شود . و در صورت نبودن بينه از براي مدعي ، قتل يا جرح يا نوع آنها به وسيله قسامه و به نحو مذكور در مواد بعدي ثابت مي شود." گفتنی است که قسامه منحصر به حقوق اسلام نیست بلکه در حقوق اروپایی در قرون وسطا هم پیشینه قابل توجهی داشته و به آن compurgation می گفته اند.
در پایان شاید بتوان از نمونه های بسیار پیش پا افتاده از اوردالی در حقوق اسلامی -که البته شاید در صدق این عنوان بر آن کمی گفتگو باشد - از "قرعه" سخن به میان آورد. در حقوق اسلامی قاعده ای وجود دارد مبنی بر اینکه "در موارد بسیار مشکل و لاینحل از قرعه استفاده می شود". هرجا که دادرسی به بن بست می رسد و به هیچ طریقی نمی توان حکم را صادر کرد مجاز است به قرعه مراجعه شود. در کتابهای فقهی موارد زیادی از کاربست قاعده قرعه وجود دارد. توسل به "قرعه" در متون قانونی ایران نیز راه یافته است. برای نمونه در ماده 315 قانون مجازات کنونی ایران آمده است: "اگر دو نفر متهم به قتل باشند وهركدام ادعا كند كه ديگري كشته است و علم اجمالي بر وقوع قتل توسط يكي از آن دو نفر باشد و حجت شرعي بر قاتل بودن يكي اقامه نشود و نوبت به ديه برسد با قيد قرعه ديه از يكي از آن دو نفر گرفته مي شود . "
در قرعه نیز با توسل به شانس و اقبال چاره جویی می شود و البته در گذشته های دور شاید نتیجه ای هم که از مراسم قرعه بدست می آمده خواست خدایان پنداشته می شده است - پایان
- داوری ایزدی1 (کلیات)
- داوری ایزدی2 (در مغرب زمین)
- داوری ایزدی3 ( در ایران باستان)
- داوری ایزدی4 (در اسلام و نظام حقوقی کنونی ایران)