ح.جوشنلو
حرف اضافهی "به" از حرفهایی است که در جاهایی یک رفتار عجیب از خود نشان می دهد. بدین معنا که هنگامی که پیش از ضمایر اشارهی "این" و "آن" و ضمایر شخصی "او" و "ایشان" قرار می گیرد یک "د" بین آن و ضمیر بعدش آشکار می شود.
کمی عجیب است که "د" نقش "صامت میانجی" را بازی میکند. چرا که در زبان فارسی بیشتر "ی" و "گ" و "و" کار صامت میانجی را انجام می دهند. مثلا در "خانهی من" ، "ستارگان" و "گیسوان"، به ترتیب حرفهای "ی" و "گ" و "و" بین دو مصوت قرار گرفته و دشواری گفتار را کمی کاهش دادهاند.
اما چه می شود که در پیوند "به" و "او" ناگهان حرف "د" آشکار می شود ( بدو) نه دیگر حرفها؟
راز این واژه را باید در پیشینهاش جستجو کرد. حرف اضافهی "به" در دورهی فارسی میانه (پهلوی) "pat " و سپستر "pad" بوده است.
برای نمونه در آغاز متنهای پهلوی زیاد این عبارت را می بینیم: pad nâm i Yazdân = به نام یزدان
آشکار است که این واژه در گذر زمان دچار فرسایش شده است اما در پارهای از جاها که نیاز است بخش از دست دادهاش را دوباره آشکار می کند؛ برای نمونه هنگامی که پس از "به" که خود به یک صامت کوتاه ــِـ می انجامد یک واژهی دیگر قرار میگیرد که با مصوت می آغازد. از آنجا که قرار گرفتن دو مصوت در کنار هم در زبان فارسی در هنگام تلفظ کمی دشواربوده است، صامت میانجی "د" باز میگشته و به داد فارسیزبانان می رسیده است. هر چند این اواخر دیگر نیازی به این حرف میانجی در زبان فارسی احساس نمی شود و بیشتر ظهور آنرا میتوان در متنهای تاریخی یافت. برای نمونه در این دوبیت از دانای توس:
بدو گفت گرسیوز ای شهریار××× خردمند و از خسروان یادگار
و
بسی رنج بردم در این سال سی ××× عجم زنده کردم بدین پارسی
در تاریخ بلعمی که مربوط به دورهی فارسی دری است نیز این حرف گاهی بگونهی تاریخی اش بکار رفته است: "تو از اصفهان بیرون آی، با سپاه خویش و پد اصفهان لشکرگاه بزن (برگ 353)"
از سویی گونهی تاریخی این حرف اضافه را در پارهای از واژهها هنوز میبینیم. برای نمونه در دو واژهی "پدید" (=بهدید یعنی انچه به دید آید) و "پدیدار" (بهدیدار) .
بنمایهها
مطالعهی بنمایههای زیر در گذشته در شکلگیری این نوشتار سودمند واقع شده است:
خودآموز زبان پهلوی / ابراهیم میرزای ناظر
زبان پهلوی/ ژاله اموزگار و احمد تفضلی
مبانی زبانشناسی / ابوالحسن نجفی
حرف اضافهی "به" از حرفهایی است که در جاهایی یک رفتار عجیب از خود نشان می دهد. بدین معنا که هنگامی که پیش از ضمایر اشارهی "این" و "آن" و ضمایر شخصی "او" و "ایشان" قرار می گیرد یک "د" بین آن و ضمیر بعدش آشکار می شود.
کمی عجیب است که "د" نقش "صامت میانجی" را بازی میکند. چرا که در زبان فارسی بیشتر "ی" و "گ" و "و" کار صامت میانجی را انجام می دهند. مثلا در "خانهی من" ، "ستارگان" و "گیسوان"، به ترتیب حرفهای "ی" و "گ" و "و" بین دو مصوت قرار گرفته و دشواری گفتار را کمی کاهش دادهاند.
اما چه می شود که در پیوند "به" و "او" ناگهان حرف "د" آشکار می شود ( بدو) نه دیگر حرفها؟
راز این واژه را باید در پیشینهاش جستجو کرد. حرف اضافهی "به" در دورهی فارسی میانه (پهلوی) "pat " و سپستر "pad" بوده است.
برای نمونه در آغاز متنهای پهلوی زیاد این عبارت را می بینیم: pad nâm i Yazdân = به نام یزدان
آشکار است که این واژه در گذر زمان دچار فرسایش شده است اما در پارهای از جاها که نیاز است بخش از دست دادهاش را دوباره آشکار می کند؛ برای نمونه هنگامی که پس از "به" که خود به یک صامت کوتاه ــِـ می انجامد یک واژهی دیگر قرار میگیرد که با مصوت می آغازد. از آنجا که قرار گرفتن دو مصوت در کنار هم در زبان فارسی در هنگام تلفظ کمی دشواربوده است، صامت میانجی "د" باز میگشته و به داد فارسیزبانان می رسیده است. هر چند این اواخر دیگر نیازی به این حرف میانجی در زبان فارسی احساس نمی شود و بیشتر ظهور آنرا میتوان در متنهای تاریخی یافت. برای نمونه در این دوبیت از دانای توس:
بدو گفت گرسیوز ای شهریار××× خردمند و از خسروان یادگار
و
بسی رنج بردم در این سال سی ××× عجم زنده کردم بدین پارسی
در تاریخ بلعمی که مربوط به دورهی فارسی دری است نیز این حرف گاهی بگونهی تاریخی اش بکار رفته است: "تو از اصفهان بیرون آی، با سپاه خویش و پد اصفهان لشکرگاه بزن (برگ 353)"
از سویی گونهی تاریخی این حرف اضافه را در پارهای از واژهها هنوز میبینیم. برای نمونه در دو واژهی "پدید" (=بهدید یعنی انچه به دید آید) و "پدیدار" (بهدیدار) .
بنمایهها
مطالعهی بنمایههای زیر در گذشته در شکلگیری این نوشتار سودمند واقع شده است:
خودآموز زبان پهلوی / ابراهیم میرزای ناظر
زبان پهلوی/ ژاله اموزگار و احمد تفضلی
مبانی زبانشناسی / ابوالحسن نجفی